رمز و راز مصیبت کربلا
برچسپ ها: مصیبت ، کربلا ، رمز ، راز
چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند.
در طول تاریخ، فجایع و مصیبت های فراوانی اتفاق افتاده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است. چه بسیارند جنگ های بزرگی که در آن هزاران و بلکه میلیون ها نفر از مرد و زن و پیر و جوان و طفل و کودک، کشته شدند. چه فراوانند ظلمها و جنایات فضاحت باری که لکه ننگ آن برای همیشه بر جبین تاریخ بشریت باقی خواهد ماند. اما در این میان عظیمترین و هولناکترین فاجعه ای که تا قیام قیامت هم بی مانند خواهد ماند،واقعه کربلا ست. لذا جای این سوال باقی است که چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند؟!
نقش یک آموزه کلیدی در اسلام
آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد
در پاسخ به این سوال، دلایل متعددی ارائه شده ولی به نظر نگارنده آنچه که باعث شده است نهضت عاشورا، تبدیل به بی نظیرین واقعه تاریخی شود، مسئله و جایگاه "امامت" در این قیام است و همین امر هم سبب تفاوت ماهوی این واقعه با بسیاری از حوادث به ظاهر هولناک تر و فجیع تر شده است.
بر اساس آموزه های اسلامی، ملاک ارزش گذاری رفتارهای انسانی تنها حسن فعلی عمل نیست. اینگونه نیست که عمل صالح عملی باشد که تنها حجم و شکل خیره کننده ای داشته باشد بلکه حسن فاعلی و نیت انجام دهنده آن هم نقش تعیین کننده در فضیلت و برتری یک عمل دارد. به همین دلیل است که به خاطر یک اطعام دادن به ظاهر ساده و محدود، آیه ای از قرآن در تمجید و تحسین اهل بیت علیهم السلام نازل می شود.٠1٠ این انفاق گرچه حجم اجتماعی کوچکی داشت ولی در چنان حدّی از اخلاص بود كه در ملكوت اعلى انعكاس یافته و عكس العمل تمجید و تحسین به وجود آورد.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ ها زدند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش تر است. «ضربة علیّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین» . ٠2٠مقدار و شكل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا كرد؟ دلیل ارزش آن، این است که این ضربه برخواسته از وجودی بود که در اعلی مراتب معنویت، خلوص و قداست قرار داشت لذا حتی اثر دنیوی که بر این ضربه مترتب می شود، اثری متمایز و منحصر به فرد است.
بنابراین تنها راه شناخت عمق فاجعه و مصیبت اهل بیت علیهم السلام در واقعه عاشوراء شناخت منشا پاک ترین و مقدس ترین نیت ها یعنی وجود مقدس امام است. آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد.
در پای یک قلّه دست نیافتنی
مطلبی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که گرچه به فرموده امام رضا علیه السلام شناخت حقیقت جایگاه رفیع امامت برای بشر میسور نیست: «مگر مردم می توانند مقام و منزلت امامت را درک کرده و جایگاه آن را در میان امت پیدا کنند؟ ...شأن و جایگاه امامت رفیع تر و والاتر و پر رمز و راز تر از این است که مردم بتوانند با عقول خود بدان دست یابند.» ٠3٠
ولی به هر حال با مراجعه به بیانات نورانی ائمه اطهار علیهم السلام در مورد معرفی ویژگی های امام، می توان به قدر تشنگی از کوثر زلال آن معارف چشید و بدینوسیله تنها به اندکی از مصائب امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا واقف شد.
حضرت امام رضا علیه السلام در ادامه همان حدیث می فرماید: «امامت مقامی است که خدای متعال ابراهیم خلیل علیه السلام را پس از مقام نبوّت و مقام دوستی اش با خداوند، در مرتبه سوّم بدان مقام اختصاص داد و این مقام یک فضیلت بزرگی است که خلیلش را بدان امتیاز داد و نام او را بدینوسیله بر افراشت.» ٠4٠
هر چیزی قلب و ملكوتی دارد و امام در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب است و هر چیز را بر اساس ملكوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می كنند. امام همان گونه كه مقامی ملكی برای تأمین امور دنیایی مردم دارد، مقامی ملكوتی نیز دارد كه با «كن فَیَكون » و پیوند با روحها، دلهای مردم را هدایت می كند
خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَ إِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِیمَ رَبّه ۥ بِكَلِمَٰتٍۢ فَأَتَمَّهنَّ ۖ قَالَ إِنِّى جَاعِلكَ لِلنَّاسِ إِمَامًۭا ۖ قَالَ وَمِن ذرِّیَّتِى ۖ قَالَ لَا یَنَال عَهْدِى ٱلظَّٰلِمِینَ» ٠5٠
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر معنای امامت در این آیه می فرماید: جریان امامت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده است و ملائكه وقتى این بشارت را آوردند كه برای هلاک کردن قوم لوط فرستاده شده بودند، در سر راه خود سرى به ابراهیم علیه السلام زده اند و ایشان در آن زمان پیغمبرى بود مرسل، پس معلوم می شود قبل از امامت، داراى مقام نبوت بوده است، در نتیجه امامت حضرت غیر نبوت ایشان می باشد.
در ادامه علامه (ره) طبق منهج تفسیری قرآن به قرآن که از ابداعات ایشان است، می افزاید: قرآن كریم هر جا نامى از امامت مى برد، به دنبال آن، متعرض مساله "هدایت" می شود، تعرضى كه گویى می خواهد كلمه نامبرده را تفسیر كند. مثلا در آیه 24 سوره سجده می فرماید: «و ما از ایشان امامانى قرار دادیم كه به امر ما هدایت مى كردند، و این مقام را بدان جهت یافتند كه صبر مى كردند، و به آیات ما یقین داشتند.»
سپس چنین نتیجه می گیرند که طبق این آیات، وصفى كه از امامت شده، وصف تعریف است یعنی می خواهد امامت را به مقام هدایت معرفى كند. از سوى دیگر همه جا این هدایت را مقید به "امر" كرده ، و با این قید فهمانده است كه امامت به معناى مطلق هدایت نیست، بلكه به معناى هدایتى است كه با امر خدا صورت مى گیرد و این امر هم همانست كه درباره اش فرموده: إِنَّما أَمْره إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقولَ لَه كنْ فَیَكون،٠6٠ امر او وقتى اراده چیزى كند تنها همین است كه به ان چیز بگوید باش، و او هست شود.
حقیقت مغناطیس امامت
بنابراین امام، شخصی است كه با "امر" ملكوتى كه در اختیار دارد، مردم را هدایت مى كند یعنی هدایت را ایجاد می کند، امامت از نظر باطن یك نحوه ولایتى است كه امام در اعمال مردم دارد، و هدایتش چون هدایت انبیاء و رسولان و مؤمنین صرف راهنمایى از طریق نصیحت و موعظه حسنه و آدرس دادن نیست، بلكه هدایت امام دست خلق را گرفتن و به راه حق رساندن است. هدایتی كه منصب امام است، یك نوع تصرف تكوینی در نفوس می باشد كه بوسیله آن تصرف، راه را برای رساندن دل ها و نفوس به كمال و انتقال دادن آن ها از موقفی به موقفی بالاتر هموار می سازد.
حاصل اینكه هر چیزی قلب و ملكوتی دارد و امام در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب است و هر چیز را بر اساس ملكوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می كنند. امام همان گونه كه مقامی ملكی برای تأمین امور دنیایی مردم دارد، مقامی ملكوتی نیز دارد كه با «كن فَیَكون » و پیوند با روحها، دلهای مردم را هدایت می كند.
اینکه می بینیم حرّی پیدا می شود كه بین جهنّم و بهشت دفعتاً بهشتی می شود، این یك تصرّف لازم دارد این با تبلیغ و موعظه و امثال اینها محقق نمی شود. و الا از همان روزی که کاروان امام حسین علیه السلام با سپاه حرّ برخورد کرد، امام علیه السلام بارها به تبلیغ و موعظه او همراهانش اقدام کرد ولی در او اثر نكرد. این كِشش و جذبه ای كه در دل پیدا می شود این به امر الله است كه «إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقولَ لَه كن فَیَكون »؛ امام با این امر تكوینی خدا در دلها اثر می گذارد.
پی نوشت:
1. دهر/9
2. اقبال الاعمال، ج1 صفحه 467
3. کافی ، ج1 صفحه 199: : هل یعرفون قدر الامامة و محلّها فی الامة ... إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلّ قَدْراً وَ أَعْظَم شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَع جَانِباً وَ أَبْعَد غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْل غَهَا النَّاس بِعقولِهِمْ أَوْ یَنَالوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یقِیموا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِم.
4. همان: إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النّبوَّةِ وَ الْخلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَه بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَه فَقَال إِنِّی جاعِلكَ لِلنَّاسِ إِماما.
5. بقره/ 124
6. سی/ 82
سیدعبدالله سیدحسینی