خواص سه گانه در کربلا.
برچسپ ها: سه ، کربلا ، گانه ، خواص
خواص سه گانه در کربلا.
محمد عابد الجابری
اندیشمند نو معتزلی مصری سعی کرده است تاریخ اسلام را در سه واژه حقیقت، قبیله و غنیمت تحلیل و تفسیر کند. نگاهی به تاریخ کربلا و حادثه عاشورا هم نشان می دهد که ما در کربلا با سه واژه متفاوت روبرو هستیم؛
منفعت، مصلحت و حقیقت. در کربلا آنچه اتفاق می افتد انسان ها را به سه نحله تقسیم می کند.:
۱- خواص منفعت محور:
افرادی که در کربلا سهیم هستند همه سیدالشهداء (ع) را می شناسند؛ ولی بین منفعت مقطعی و حقیقت گیر می افتند.
مثلا شریح قاضی اگر فقط بر بالای عمارت کوفه می گفت که هانی بن عروه در زندان زخمی و مجروح شده است، همانجا قیام مردم علیه ابن زیاد شکل می گرفت، و حادثه عاشورایی پدید نمی آمد.
یا یکی مثل عمر ابن سعد چرتکه می اندازد که حسین(ع) را می کشم، به ملک ری که رسیدم توبه می کنم؛ ولی آنچه در دوراهی حقیقت و غنیمت برای عمر ابن سعد محقق شد، این بود که نه به ملک ری رسید و نه از گندم آن خورد؛
۲- خواص مصلحت اندیش:
دیگری هم مثل سلیمان ابن صرد خزاعی می شود که در شناخت حقیقت و مصلحت در می ماند.
عقل مصلحت اندیش و کوته بین انسان های بزرگی مانند سلیمان ابن صرد خزاعی اینگونه محاسبه می کنند که قطعا در هماورد بین امام حسین(ع) و سپاه یزید آن کسی که شکست می خورد امام حسین(ع) است.
به همین دلیل پا پس می کشد تا در جایی دیگر بتواند یزید را شکست دهد.
اما تاریخ یعنی اقدام در موقع خویش.
سلیمان بعدها در قیام توابین با ۴۰۰۰نفر شهید می شود؛ ولی پیام ۷۲ تن کجا؟ و تاثیر ۴۰۰۰ نفر مصلحت سنجِ وقت نشناس کجا؟
۳- خواص حقیقت طلب:
اما کسان دیگری هستند که در طریق حقیقتند؛ حقیقت هم جز پا جای پای معصوم (ع) گذاشتن نیست. “المتقدم لهم مارق والمتاخر عنهم زاهق”. مالک در جنگ صفین می داند که اگر دو شمشیر دیگر بزند خیمه ی کفر ویران می شود؛ ولی به دستور مولایش برمی گردد.
و کمی آنسوتر، عاشوراییان می دانند بواسطه راهی که می روند سرشان بر نیزه خواهد رفت؛ ولی اذن میدان می خواهند.
در این حقیقت طلبی گاه شمری که ۱۶ بار با پای پیاده به سفر حج رفته و پیشانی اش پینه بسته مردود می شود؛ ولی سعد ابن حارث، ابوالحتوف بن حارث، حر بن یزید و …. که تا ظهر عاشورا در سپاه یزید هستند، به امام می پیوندند و شهید می شوند!
با خودمان بیندیشیم ما در کدام جبهه ایستاده ایم و کجاییم؟
درجبهه حق و حقیقت یا جبهه منفعت و مصلحت؟!