اولین و آخرین مولود کعبه
برچسپ ها: ولادت ، امیرالمومنین
سیزده رجب، روزی از بهترین و مبارک ترین روزهای سال، روز با سعادت مَظهر حق تعالی و مُظهر حق و عدالت در جهان، جامع جمیع کمالات انسانی و الهی، یگانه روزگار و دوران، علی علیه السّلام.در این روز فرخنده (شب جمعه سیزده رجب، سی سال پس از عام الفیل) کعبه، خانه مقدّس خداوند برای اوّلین و آخرین بار، میزبان مولودی سعید و ارجمند بود، مولودی که مادر دهر هم چون او نزاییده و دیدگان بشر، مانندش را ندیده است. فرا رسیدن این روز فرخنده و این عید بزرگ را به پیروان حضرتش تبریک گفته و برافراشته شدن بیرق اسلام را بر مرتفع ترین قلل جهان از خداوند منان خواستاریم.
ابعاد مظلومیت امام علی(ع) در دل تاریخ
مولا علی(ع) مظلوم تاریخ است و مظلومیّت آن حضرت در طول تاریخ همواره تداوم خواهد داشت و تا قیام فرزندش مهدی(عج) از این حقیقت کشف سرّ نخواهد شد، ابعاد مظلومیت های آن حضرت نیز گوناگون است چنانچه در طول تاریخ در صورتهای مختلفی بروز و ظهور کرده است.مظلومیت بزرگ مولا علی(ع) از زمان خود آن حضرت آغاز شد و با شهادتش به همراه پیام آسمانی «قد قتل المرتضی» و عزای ملکوتیان پدیدار گشت. آنگاه بود که مردم با شنیدن خبر شهادت مولا در حال نماز تازه بیدار گشتند و آه حسرت از نهاد خود سردادند و دست ندامت بر سر و سینه شان کوفتند و بواقع بیان آن همه رنج ها و غم ها از قلم قاصر ما نیز بسیار دشوار است. چرا که ما تنها به گوشه ای از آن واقفیم و معتقدیم که غم های ناپیدا در گوشه دل علی(ع) مسکن گزیده و تنها اسرار آن را فرزندش امام مهدی(عج) می داند که همواره او را بر این مظلومیت ها نالان ساخته است. مولا علی(ع) از همان زمان حیات رسول خدا(ص) شریک دردها و در تنهایی ها یار او و در جنگ های تحمیل شده یاور او و مرهم زخمهایش بود. بعد از رحلت رسول خدا با دشمنی ها و جوّ مسمومی که بر علیه او رایج شد روبرو گشت و ناچار غم ها را بجان خرید و برای حفظ دین و ثمرات زحمات پیغمبر سکوت کرد و حتی دم برنیاورد چنانچه خود فرمود: «فواللّه ما زلت مدفوعاً عن حقّی مستأثراً علیّ منذ قبض اللّه نبیّه حتی یوم الناس هذا؛ من همواره از حق خویش محروم، و از هنگام وفات رسول خدا تا به امروز حق مرا از من بازداشتند.» و تنها از این غمها به خدا پناه می برد و گاهی در کنار قبر رسول اللّه(ص) می نشست و با او درد دل می کرد و در آخر به ناچار مدینه را با همه غمهایش رها و به غربت و بی وفایی کوفه رهسپار شد. در آنجا نیز با عداوت ها و جهل جاهلان و ساده لوحی نابخردان روبرو گشت چنانکه همه از آن عهد و پیمانی که با او بسته بودند سرپیچی نمودند. از جمله آن رنج ها و غم های جانکاه خروج و شورش متحجران بی مغز(خوارج) و نیز برپائی جنگ هایی از جانب قاسطین و مارقین و ناکثین با حضرت بود تا جائیکه یاران آن حضرت یعنی طلحه و زبیر از او جدا شدند و تمام وجود آن حضرت را آکنده از درد و رنج ساختند تا جائیکه از دست کوفیان، خسته و نالان گشت و به خدای خویش چنین شکایت برد: «اللّهم انی قد مللتهم و ملّونی و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیراً منهم و ابدلهم بی شرّا منّی اللّهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء اما و اللّه لوددت انّ لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم؛ خدایا، من این مردم را با پند و اندرزهای مداوم خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند آنها از من به ستوه آمده و من از آنان به ستوه آمدم به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت فرما، و به جای من بدتر از من بر آنها مسلّط کن. خدایا، دل های آنان را آن چنان که نمک در آب حل می شود، آب کن! به خدا سوگند، دوست داشتم به جای شما کوفیان هزار سوار از بنی فراس بن غنم می داشتم.»
مظلومیت و تنهایی علی(ع)
تنهایی و غربت مولا از همان زمان حیات رسول خدا(ص) آغاز شد تا جائیکه حتی برخی از بزرگان عرب، حضرت را تحقیر می کردند و همواره در صدد تخریب وجهه و تقرّب او نزد رسول خدا بودند چرا که چشم دیدن او را در کنار پیغمبر(ص) نداشتند. آن وقتها سایه پیغمبر(ص) بر سر او بود و همواره او را در پناه خویش می گرفت و خطاب به مردم مراعات حال علی(ع) و حفظ حرمت او را تأکید و توصیه می کرد اما بعد از رحلتش غبار غم غربت، بر علی(ع) نشست و دیگر کسی نبود که قدرش را بداند و تنهایی اش را قرین باشد و خلأ وجودی پیامبر و متعاقب آن همسر وفادارش را پر سازد. از آنجا بود که رنج ها و غم های حضرت آغاز شد و بیست و پنج سال خانه نشینی و عزلت در پیش پای او قرار گرفته و رنج تهمت ها و اهانتها و شایعات و جنگ ها و... همه و همه در کمین وجود نازنین آن حضرت نشسته است.و خدا می داند که در شب سقیفه بر علی(ع) چه گذشت؟ آن شبی که همین مدعیان صحابی پیامبر، در گوشه ای خزیدند و به دور از چشم علی(ع) به تعیین خلیفه پرداختند و این در حالی بود که بدن پاک رسول خدا(ص) روی زمین بود و علی تنهایی، پیامبر را غسل می داد و از دورنمای غربت خویش بسان ابر بهاری می گریست و با رسول خدا(ص) نجوا می کرد.از فردای آن روز دیگر همه از بیعتی که با علی(ع) در غدیرخم بسته بودند، سرباز زدند. انگار کسی او را دیگر نمی شناخت تا جایی که حتی جواب سلامش را نمی دادند و این جوّ تا بدانجا پیش رفت که حضرت به بیرون از مدینه می رفت و سر در چاه آبی می کرد تا درد دل خویش را به آب بیان کند و با زمزمه سرد آب آرام می گرفت تو گویی که واقعاً کسی را در مدینه نداشت تا با او درد دل کند چرا که تنها انیس و غمخوارش یعنی زهرا(س) را از او گرفتند و با شقاوت بسیار او را به شهادت رساندند.این که حضرت در غم فراق تنها یاورش یعنی زهرا(س) چه کشید، وصف و بیان آن برای ما دشوار است. تصور کنید که آن حضرت، داغدیده در دل شب به تنهایی فاطمه را غسل بدهد و به تنهایی او را کفن و دفن نماید و در تشییع جنازه و دفن حضرت کسی را به جز دستان یاریگر رسول خدا(ص) نداشته باشد و به آسمان ظلمانی آن شب نظاره کند و به خدا از دست نامردمان زمانه شکوه کند و برای خود آرزوی مرگ نماید و بر کنار قبر مخفی زهرا بنشیند و اینگونه نوای غربت سر دهد. آن گاه بود که علی(ع) به گوشه نشینی و دوری از مردم زمانه خویش می پرداخت و گاهی از شدت غم و تنهایی به جمع یاران می شتافت و با آنها درد دل می کرد، آن دشمنان کینه توز که چشم دیدن یاران قلیل حضرت را نیز نداشتند آنها را در سخت ترین شرایط و زجر به شهادت می رساندند و دل حضرت را خون می کردند، با شهادت عمارها،مالک اشترهاو... عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نمودند. و چون حضرت با غم یارانش روبرو می شد کوه غم بر دوشش می نشست و تشنه و آماده مرگ می شد و از خدا طلب مرگ می کرد چنانچه می فرمود: «و اللّه لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه؛ به خدا قسم که علی از طفلی که به شیر مادرش تشنه است، با مرگ بیشتر انس گرفته و مشتاق آن است.» چنانچه بعد از شهادت عماریاسر می گریست و از خدا چنین آرزو می کرد.
غصب حقّ آن حضرت
از دیگر ابعاد مظلومیت علی(ع) که به اذعان همه وجدانهای بیدار تاریخ رسیده، همانا ظلم فاحش در غصب حق خلافت او بود که بدینوسیله لکه ننگی برای همیشه بر دامن تاریخ نشاند. تا جائیکه برای سرپوش گذاشتن بر جنایت خویش اسناد تاریخی و روایات مستند پیامبر اکرم را نیز در این باره خدشه دار کردند و به این هم اکتفا ننموده و با تخریب چهره درخشان آن حضرت و تحریف داستان غدیر و ماجرای خلافتش سعی بر این داشتند که برای همیشه حضرت و جایگاه خلافت او را در دل تاریخ محو سازند اما حضرت بسیار تیز و زیرک بود و بافتنه های روزگار مبارزه می کرد و می فرمود: «انی فقأت عین الفتنه و لم یکن لیجتره علیها احد غیری؛ یعنی من چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت.»در این بی کسی گاه چهره درخشان علی(ع) مهجور و آن خورشید تابناک درپس ابرهای تیره باز می ماند. چنانچه خود از این تنگنای تاریخ و بهت زمان و موقعیت در آن زمان چنین توصیف می کند: «نگریستم، دیدم مرا یاری نیست، دریغ آمدم، ناچار خارغم در دیده شکسته و نفس در سینه و گلو بسته از حق خود چشم پوشیدم و شربت تلخ شکیبایی را نوشیدم.»و این دشمنی ها و نفاق معاندان و غاصبان حق خلافت آن حضرت از جمله آلام جانکاه بود چنانکه در کوچه های مدینه همواره مشامش از بوی نامردمی آن ها و چشمش از دیدن چهره پلیدشان در عذاب بود. این جوّ همچنان می گذشت و کم کم این فضای جبروتی برملا می شد و پرده ها کنار می رفت و مردم کم کم پشیمان می شدند و تنها فرصت برای بازگوئی آلام علی(ع) فراهم می سازند آن گاه بغض علی(ع) می ترکد و به بیان تنها گوشه ای از دردهای تنهایی خویش می پردازد و در عین حال آغوش رحمت و شفقت بر آن ها می گشاید و هیچ گاه در مقام جبران بر نمی آید و تنها خطبه غربت سر می دهد و می فرماید: «وطفقت ارتئی بین ان اصول بید جزّاء او اصبر علی طخیة عمیاء... فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی اری تراثی نهباً؛ صبر کردم در حالی که خار در چشم واستخوان در گلو داشتم و به چشم خویش دیدم که میراثم را به غارت بردند و در امانت رسولخدا(ص) خیانت کردند و خلافت مرا نیز غصب نمودند و بدین وسیله لکه ننگی از برای خود در دل تاریخ نشاندند.»و نیز چشمان بیدار تاریخ را چنین در میان می گذارد: «لقد علمتم انّی احق بها من غیری و اللّه لاسلمن ماسلمت امور المسلمین؛ می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده اید گردن می نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبراه باشد و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت را از خدا انتظار دارم.»و نیز خطاب به مردم می فرمود: «ایها الناس انّا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود یعدّ فیه المحسن مسیئا و یزداد الظالم فیه عتواً لاننتفع بما علمنا و لانسأل بما جهلنا و لانتخوف قارعة حتی تحلّ بنا؛ ای مردم، در روزگاری کینه توز و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها صبح کرده ایم که نیکوکار، بدکار به شمار می آید و ستمگر بر تجاوز و ستمگری خود می افزاید. نه از آنچه می دانیم بهره می گیریم و نه از آنچه نمی دانیم می پرسیم و نه از حادثه مهمّی تا بر ما فرود نیاید، می ترسیم.»همه می دانیم که غم و غربت حضرت به دوران عزلت و خانه نشینی اش در مدینه ختم نمی شود بلکه تازه با شروع خلافت تحمیلی پنج ساله در کوفه ابعاد آن گسترش و حتی بروز و ظهور یافت چه آنکه اصولاً این حق والای حضرت که سالیان از او غصب شده با پنج سال خلافت با آن همه محدودیتها و آزار و اذیتها و توطئه و جنگها جبران پذیر نبوده است. و لذا بعد از قتل عثمان وقتی که مردم به در خانه حضرت روانه شدند، حضرت با اصرار از آنها می خواهد که دست از او بردارند و به سراغ دیگری روند. این صرف یک تعارف نبود بلکه اصرار درونی آن حضرت بود چرا که همه غم ها و آلام آینده را و حتی پایان عمر خود را با شهادتش به دست همین افراد به خوبی می بیند و لذا به سختی و با اصرار آنها راضی می شود اما نگران و غمبار است چنانکه با پذیرش خلافت، آیه استرجاع را بر زبان جاری می سازد. همانطور که فرزندش امام رضا(ع) با امضای ولیعهدی از بلاد غربت طوس چنین کرد. و این مظلومیت ها برای ائمه(ع) یعنی فرزندان علی(ع) برای همیشه تاریخ تداوم داشته است.خود حضرت در توصیف شرایط آن زمان و ازدحام مردم می فرماید: «مردم چون رمه های گوسفند بی چوپان بدور خانه ام جمع شدند امّا آن گاه که به پا خاستم و حکومت را به دست گرفتم جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دین خارج شدند و برخی از اطاعت حق سربرتافتند...»
مجهول ماندن قدر و مقام
قدر و مقام مولا علی(ع) در ابعاد مختلف اخلاقی و علمی و اعجاز کلام و کشف اسرار و حقایق و نیز جایگاه رفیع عرفانی و معنوی آن حضرت، در طول تاریخ همواره مجهول مانده و این مظلومیت برای همیشه ادامه خواهد یافت. چرا که شناخت واقعی جایگاه رفیع آن حضرت خارج از حد درک و توان فکری بشر است و غالب نوع بشر یا غافلند و یا جاهل اند و یا متأثر از جوّ زمانه تا جائیکه در زمان خود حضرت نیز از درک او عاجز ماندند و این تنها پیغمبر و آل اویند که می توانند به خوبی علی(ع) را بشناسند و امام زمان(عج) نیز در راستای شناساندن قدر و مقام آن حضرت و نیز گشایش ابواب علوم آسمانی اش ظهور خواهند کرد. حق شناسان گر به دست آرند معیار ترا /حد فوق ماسوی دانند مقدار ترا//و دیگر آنکه دشمنان کینه توز و منافقان کوردل در هر زمانه ای سعی بر امحاء کرامت و فضایل حضرت داشته و دارند تا دیدگان منصف بشر از درک و شناخت آن حضرت محروم گردد و نتواند در مقام الگویی اعمالشان را با آن حضرت بسنجند و معایب کردار و گفتارشان را دریابند.آه اگر قدر و مقدار و جایگاه علی(ع) شناخته می شد، همه صراط مستقیم الهی را می یافتند و حق را از باطل تشخیص می دادند، اف بر آنهایی که بعد از شنیدن نوای «قد قتل المرتضی» بیدار شدند و با نوای رحیل او در حال نماز به شگفت آمدند و ازحسرت بر سر و سینه زدند!و اف بر آن مردان شکمباره ای که نمک او را خوردند و نمکدانش را شکستند، همانهایی که تازه بعد از رحلتش، آن غریبه انبان بدوش را شناختند که مخفیانه در دل شب به یاری فقیران می شتافت و بسان شمع تا صبح بر آنها می تابید.و بریده باد آن دستان مرموزی که علمهای محبت علی(ع) را از دلها کندند و کورباد آن چشمانی که علی(ع) را در حصار زخم شیطانی خویش گرفتند و نابود باد کسانی که در حق او ظلم کرده و می کنند.
بُعد معنوی و روحانی
همه می دانیم که قدر والای عرفانی حضرت از باورهای مردم دور ماند و بر این اساس جایگاه رفیع عبادی او حتی از دیده های حقیقت بین عالم مستور ماند. این فضایل بی تردید از زمان خود حضرت بر اثر جوّسازی ها و شایعات دشمنان و تخریب شخصیت آن حضرت و نیز ایجاد جوّ بدبینی و حرکات موزیانه آنها بر علیه او دور از دسترس مردم قرار گرفت. و این جوّ سازی ها به جایی رسیده که حتی برخی از نااهلان و نابخردان حضرت را بی نماز و تارک صراط و سیره پیغمبر(ص) تلقی می کردند و تهمت های دیگری نیز به او روا می داشتند که زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن شرم می کند.کار به جایی رسید که علی(ع) با مظلومیت تمام زبان به معرفی خود گشود تا مردم بیش از این به او لعن نکنند چنان که با کوهی از غم و دشواری اما با آه و افغان در آن تنهایی و غم برای آگاهی مردم می گوید: «اللهم انّی اول من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنی احد الّا رسول اللّه بالصلاة؛ خدایا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد و دعوت تو را شنید و اجابت کرد و در نماز کسی جز رسولخدا(ص) برمن پیشی نگرفت» و در جای دیگر فرمود: «لن یسرع احد الی دعوة الحق و صلة رحم و عائدة کرم فاسمعوا قولی؛(12) مردم! هیچ کس پیش از من در پذیرش دعوت حق شتاب نداشت و چون من کسی در صله رحم و بخشش فراوان تلاش نکرد.»شب شنفته است مناجات علی /جوشش چشمه عشق ازلی//شب ز اسرار علی آگاه است/دل شب محرم سراللّه است/.همان علی که در حال نماز تیر از پایش در آوردند و بر مناکب ستارگان می نشست و همو که «میزان اعمال» و قسیم جنة و صراط مستقیم الهی است اینگونه مظلوم و مهجور باقی ماند. چنانکه ابن ملجم مرادی را که از خوارج نهروان بود و جای مهر بر پیشانی داشت، در شب نوزده رمضان برای رضای خدا به شهادت حضرت تشویق کردند.
بُعد علمی حضرت
حضرت از آن دیدگاه علمی و واقعی که خود فرمود: «و اللّه انی لاعلم بطرق السماء من الارض» برای همیشه ناشناخته و بلکه مظلوم واقع شده و این مظلومیت همواره ادامه خواهد داشت چنانکه هنوز نیز ناشناخته ماند اگر چه فرزندان بزرگوار آن حضرت بسان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که سالها به بیان و انعکاس علوم جدشان پرداختند و بر این امر نیز تصریح و تأکید داشتند اما واقف بودند که تنها قدری از اسرار علمی جدشان را بر ملا ساختند و این طریق بعد از ائمه(ع) (در زمان غیبت) قدری معطل ماند، واقعاً آنچه که در قدر و شأن علمی آن حضرت بود بیان نشد تا امام زمان(عج) انشاء اللّه بیاید و بدرستی پرده از این اسرار و علوم نهفته حضرت بردارد.همین نهج البلاغه که پیش روی ماست و برادر قرآن نام دارد و بدرستی سرچشمه های علوم الهی و بشری در آن نهفته و دروازه های علوم آسمان را بر اهل زمین گشوده است، چقدر مهجور و ناشناخته ماند. و یا حداقل مسلمانان و خصوصاً شیعیان از آن بهره کمی بردند و این همان مظلومیت در بعد علمی است که باید سرّ آن بر ما گشوده گردد.این مظلومیت در زمان خود آن حضرت نیز بسیار تجلی کرده بود چنانکه حضرت، با این دریای گسترده علم خود به دنبال مردمان نابخرد می شتافت و می فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی، آنها به جهت همان جهل و نادانی و نیز مهجور ماندن حضرت و ناشناخته ماندن ابعاد علمی اش خواسته حضرت را سهل می گرفتند و حتی یکی از آنها پرسیده بود یا علی بگو دانه های رشکم چندتاست یا یال اسبم چند دانه است؟/گرنبودی خوف دُرها سفتمی/آن چه در دل بود یک سر گفتمی//لیک با این قوم که هم کورند و کر /چون توانم گفت اوصاف قمر.
مجهول ماندن قدر عدالت حضرت
یکی از ابعاد مظلومیت امام علی(ع) بعد عدالت است که واقعاً ناشناخته ماند و به حق عالم با نفخات عدل اورونق گرفت اما بدخواهان همواره این محور عظیم را پوشیده نگاه داشتند و در این بُعد مهم مولا را یاری نمی کردند و بلکه دستهایش را برای احیای آن می بستند تا جایی که حضرت برای برپائی عدالت اسلامی و اجرای احکام عدل الهی در خفا مبادرت می کرد اول آن که حضرت در رفتار و کردار و گفتار و تمامی روشها و منشها زندگی فردی و اجتماعی خود این بُعد مهم را رعایت می کرد مخصوصاً در مسئله بیت المال که همه می دانند حضرت ذره ای اضافه از آن، برای خود برنمی داشت. چنانچه نقل شده سه شبانه روز غذای خود را به فقرا بخشیدند و دیگر در خانه حضرت قوتی یافت نمی شد و فرزندانش در گرسنگی شدیدی به سر بردند اما در بیت المال دستیازی نکرد.حضرت هم خود زهد پیشه می کرد و هم مردم را به آن دعوت می نمود لباس خشن می پوشید و لباس مناسب را به فقرا می بخشید، غذای ساده را می خورد و غذای مناسب را به یتیمان می بخشید، کم می خورد و کم می خوابید و بیشتر به عبادت می پرداخت و شب هنگام به طور ناشناس کیسه نان و خرما به در خانه فقرا و ایتام می برد و آن ها را اطعام می کرد اما ناشناخته می ماند.حضرت همچنین در راستای برقراری عدالت اجتماعی و رفع ظلم از مردم، همواره در دوران خلافت پنج ساله اش به فرمانداران امر می کرد که از اسراف بیت المال و بی توجهی و هرگونه ظلمی نسبت به مردم پرهیز کنند.مکن تو آزار کسی و هرچه خواهی کن /که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست/.چنان چه با شنیدن خبر میهمانی عثمان بن حنیف استاندار بصره در جمع عیاشان بصره و برپائی جشن و اسراف کاری اش به شدت عصبانی شد و او را احضار و توبیخ و حتی از کار بر کنار کرد و در نامه ای قهرآمیز خطاب به او چنین نوشت: «الا و انّ لکلّ مأموم اماماً یقتدی به و یستضیی ء بنور علمه الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا و انکم لاتقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد».بدانید که برای هر پیروی امامی است که باید از او تبعیت کند و از نور علمش مدد بگیرد و بدانید که امام شما در دنیایش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان اکتفا کرد و شما البته نمی توانید در زهد بسان من باشید ولی حداقل سعی و تلاش کنید تا در راه ورع و تقوا مرا یاری دهید» و در ادامه فرمود: «فواللّه ماکنزت من دنیاکم تبرا ولاادخرت من غنائمها وفرا؛ پس سوگند به خدا! من ازدنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکردم.»و در جای دیگر خطاب به فرمانداران، پیرامون رعایت حقوق مردم از جانب خود چنین می فرمود: «اگر شب را روی اشتر خاردار بیدار بمانم و در طوقهای آهنین گرفتار آیم و مرا از این سو به آن سو بکشند خوشتر دارم تا در روز رستاخیز به خدا و رسول وارد آیم در حالی که بر بنده ای ستم کرده باشم.»آیا سزاوار است که یک چنین امام بزرگواری در دل تاریخ همواره ناشناخته باقی بماند و در طول زمان مهجور و مظلوم باشد؟ حال تاریخ جواب دهد که آیا شایسته بود که با یک چنین امام عادل و بر حقی که تمام زندگی و جان و مال خود را فدای دین و خدمت به مردم و جامعه و بلکه تاریخ نموده است آن همه ظلم و ستم روا شود و آیا تاریخ از بیان و نقل و تداوم آن شرم و حیا نمی کند؟ و آیا باید بعد از این همه گذشت زمان از دوران جاهلیت و بی خردی صدر اسلام هنوز عده ای باشند که در طریق شناخت حق و کشف حقایق به اسرار نگفته حضرت غفلت و نسبت به فراموشی آن تعصب بورزند؟ و آیا شایسته است که در این تعصبات به جا مانده از اغراض شوم گذشتگان هنوز سماجت به خرج دهند و برای همیشه شاهد مظلومیت آن حضرت در عرصه گیتی باشیم؟این مطالب تنها گوشه ای از ابعاد مظلومیت های حضرت بود که بیان شد و به واقع اسرار دیگری نیز وجود دارد که ما هم حتی از آن بی خبریم و باید که فرزندش مهدی (عج) بیاید و پرده از این اسرار بگشاید و حجابهای مظلومیت را از چهره مظلوم و غمبار آن بزرگوار بردارد.
سید محمد ابراهیم حسنی
پی نوشت ها:
نهج البلاغه، صبحی صالحی، خطبه 6./خطبه 25./خطبه 5./خطبه 93./خطبه 26./خطبه 3./خطبه 74./خطبه 32./خطبه 3./خطبه 139./خطبه 131./خطبه 224 و نامه 45. نفسی علی زفرارتها محبوسة /یالیتها خرجت مع الزفرات//لاخیر بعدک فی الحیوة و انّما/ابکی مخافة ان تطول حیاتی.
منبع:
پاسدار اسلام، مرداد 1386، شماره 308سیزده رجب، روزی از بهترین و مبارک ترین روزهای سال، روز با سعادت مَظهر حق تعالی و مُظهر حق و عدالت در جهان، جامع جمیع کمالات انسانی و الهی، یگانه روزگار و دوران، علی علیه السّلام.در این روز فرخنده (شب جمعه سیزده رجب، سی سال پس از عام الفیل) کعبه، خانه مقدّس خداوند برای اوّلین و آخرین بار، میزبان مولودی سعید و ارجمند بود، مولودی که مادر دهر هم چون او نزاییده و دیدگان بشر، مانندش را ندیده است. فرا رسیدن این روز فرخنده و این عید بزرگ را به پیروان حضرتش تبریک گفته و برافراشته شدن بیرق اسلام را بر مرتفع ترین قلل جهان از خداوند منان خواستاریم.
ابعاد مظلومیت امام علی(ع) در دل تاریخ
مولا علی(ع) مظلوم تاریخ است و مظلومیّت آن حضرت در طول تاریخ همواره تداوم خواهد داشت و تا قیام فرزندش مهدی(عج) از این حقیقت کشف سرّ نخواهد شد، ابعاد مظلومیت های آن حضرت نیز گوناگون است چنانچه در طول تاریخ در صورتهای مختلفی بروز و ظهور کرده است.مظلومیت بزرگ مولا علی(ع) از زمان خود آن حضرت آغاز شد و با شهادتش به همراه پیام آسمانی «قد قتل المرتضی» و عزای ملکوتیان پدیدار گشت. آنگاه بود که مردم با شنیدن خبر شهادت مولا در حال نماز تازه بیدار گشتند و آه حسرت از نهاد خود سردادند و دست ندامت بر سر و سینه شان کوفتند و بواقع بیان آن همه رنج ها و غم ها از قلم قاصر ما نیز بسیار دشوار است. چرا که ما تنها به گوشه ای از آن واقفیم و معتقدیم که غم های ناپیدا در گوشه دل علی(ع) مسکن گزیده و تنها اسرار آن را فرزندش امام مهدی(عج) می داند که همواره او را بر این مظلومیت ها نالان ساخته است. مولا علی(ع) از همان زمان حیات رسول خدا(ص) شریک دردها و در تنهایی ها یار او و در جنگ های تحمیل شده یاور او و مرهم زخمهایش بود. بعد از رحلت رسول خدا با دشمنی ها و جوّ مسمومی که بر علیه او رایج شد روبرو گشت و ناچار غم ها را بجان خرید و برای حفظ دین و ثمرات زحمات پیغمبر سکوت کرد و حتی دم برنیاورد چنانچه خود فرمود: «فواللّه ما زلت مدفوعاً عن حقّی مستأثراً علیّ منذ قبض اللّه نبیّه حتی یوم الناس هذا؛ من همواره از حق خویش محروم، و از هنگام وفات رسول خدا تا به امروز حق مرا از من بازداشتند.» و تنها از این غمها به خدا پناه می برد و گاهی در کنار قبر رسول اللّه(ص) می نشست و با او درد دل می کرد و در آخر به ناچار مدینه را با همه غمهایش رها و به غربت و بی وفایی کوفه رهسپار شد. در آنجا نیز با عداوت ها و جهل جاهلان و ساده لوحی نابخردان روبرو گشت چنانکه همه از آن عهد و پیمانی که با او بسته بودند سرپیچی نمودند. از جمله آن رنج ها و غم های جانکاه خروج و شورش متحجران بی مغز(خوارج) و نیز برپائی جنگ هایی از جانب قاسطین و مارقین و ناکثین با حضرت بود تا جائیکه یاران آن حضرت یعنی طلحه و زبیر از او جدا شدند و تمام وجود آن حضرت را آکنده از درد و رنج ساختند تا جائیکه از دست کوفیان، خسته و نالان گشت و به خدای خویش چنین شکایت برد: «اللّهم انی قد مللتهم و ملّونی و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیراً منهم و ابدلهم بی شرّا منّی اللّهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء اما و اللّه لوددت انّ لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم؛ خدایا، من این مردم را با پند و اندرزهای مداوم خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند آنها از من به ستوه آمده و من از آنان به ستوه آمدم به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت فرما، و به جای من بدتر از من بر آنها مسلّط کن. خدایا، دل های آنان را آن چنان که نمک در آب حل می شود، آب کن! به خدا سوگند، دوست داشتم به جای شما کوفیان هزار سوار از بنی فراس بن غنم می داشتم.»
مظلومیت و تنهایی علی(ع)
تنهایی و غربت مولا از همان زمان حیات رسول خدا(ص) آغاز شد تا جائیکه حتی برخی از بزرگان عرب، حضرت را تحقیر می کردند و همواره در صدد تخریب وجهه و تقرّب او نزد رسول خدا بودند چرا که چشم دیدن او را در کنار پیغمبر(ص) نداشتند. آن وقتها سایه پیغمبر(ص) بر سر او بود و همواره او را در پناه خویش می گرفت و خطاب به مردم مراعات حال علی(ع) و حفظ حرمت او را تأکید و توصیه می کرد اما بعد از رحلتش غبار غم غربت، بر علی(ع) نشست و دیگر کسی نبود که قدرش را بداند و تنهایی اش را قرین باشد و خلأ وجودی پیامبر و متعاقب آن همسر وفادارش را پر سازد. از آنجا بود که رنج ها و غم های حضرت آغاز شد و بیست و پنج سال خانه نشینی و عزلت در پیش پای او قرار گرفته و رنج تهمت ها و اهانتها و شایعات و جنگ ها و... همه و همه در کمین وجود نازنین آن حضرت نشسته است.و خدا می داند که در شب سقیفه بر علی(ع) چه گذشت؟ آن شبی که همین مدعیان صحابی پیامبر، در گوشه ای خزیدند و به دور از چشم علی(ع) به تعیین خلیفه پرداختند و این در حالی بود که بدن پاک رسول خدا(ص) روی زمین بود و علی تنهایی، پیامبر را غسل می داد و از دورنمای غربت خویش بسان ابر بهاری می گریست و با رسول خدا(ص) نجوا می کرد.از فردای آن روز دیگر همه از بیعتی که با علی(ع) در غدیرخم بسته بودند، سرباز زدند. انگار کسی او را دیگر نمی شناخت تا جایی که حتی جواب سلامش را نمی دادند و این جوّ تا بدانجا پیش رفت که حضرت به بیرون از مدینه می رفت و سر در چاه آبی می کرد تا درد دل خویش را به آب بیان کند و با زمزمه سرد آب آرام می گرفت تو گویی که واقعاً کسی را در مدینه نداشت تا با او درد دل کند چرا که تنها انیس و غمخوارش یعنی زهرا(س) را از او گرفتند و با شقاوت بسیار او را به شهادت رساندند.این که حضرت در غم فراق تنها یاورش یعنی زهرا(س) چه کشید، وصف و بیان آن برای ما دشوار است. تصور کنید که آن حضرت، داغدیده در دل شب به تنهایی فاطمه را غسل بدهد و به تنهایی او را کفن و دفن نماید و در تشییع جنازه و دفن حضرت کسی را به جز دستان یاریگر رسول خدا(ص) نداشته باشد و به آسمان ظلمانی آن شب نظاره کند و به خدا از دست نامردمان زمانه شکوه کند و برای خود آرزوی مرگ نماید و بر کنار قبر مخفی زهرا بنشیند و اینگونه نوای غربت سر دهد. آن گاه بود که علی(ع) به گوشه نشینی و دوری از مردم زمانه خویش می پرداخت و گاهی از شدت غم و تنهایی به جمع یاران می شتافت و با آنها درد دل می کرد، آن دشمنان کینه توز که چشم دیدن یاران قلیل حضرت را نیز نداشتند آنها را در سخت ترین شرایط و زجر به شهادت می رساندند و دل حضرت را خون می کردند، با شهادت عمارها،مالک اشترهاو... عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نمودند. و چون حضرت با غم یارانش روبرو می شد کوه غم بر دوشش می نشست و تشنه و آماده مرگ می شد و از خدا طلب مرگ می کرد چنانچه می فرمود: «و اللّه لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه؛ به خدا قسم که علی از طفلی که به شیر مادرش تشنه است، با مرگ بیشتر انس گرفته و مشتاق آن است.» چنانچه بعد از شهادت عماریاسر می گریست و از خدا چنین آرزو می کرد.
غصب حقّ آن حضرت
از دیگر ابعاد مظلومیت علی(ع) که به اذعان همه وجدانهای بیدار تاریخ رسیده، همانا ظلم فاحش در غصب حق خلافت او بود که بدینوسیله لکه ننگی برای همیشه بر دامن تاریخ نشاند. تا جائیکه برای سرپوش گذاشتن بر جنایت خویش اسناد تاریخی و روایات مستند پیامبر اکرم را نیز در این باره خدشه دار کردند و به این هم اکتفا ننموده و با تخریب چهره درخشان آن حضرت و تحریف داستان غدیر و ماجرای خلافتش سعی بر این داشتند که برای همیشه حضرت و جایگاه خلافت او را در دل تاریخ محو سازند اما حضرت بسیار تیز و زیرک بود و بافتنه های روزگار مبارزه می کرد و می فرمود: «انی فقأت عین الفتنه و لم یکن لیجتره علیها احد غیری؛ یعنی من چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت.»در این بی کسی گاه چهره درخشان علی(ع) مهجور و آن خورشید تابناک درپس ابرهای تیره باز می ماند. چنانچه خود از این تنگنای تاریخ و بهت زمان و موقعیت در آن زمان چنین توصیف می کند: «نگریستم، دیدم مرا یاری نیست، دریغ آمدم، ناچار خارغم در دیده شکسته و نفس در سینه و گلو بسته از حق خود چشم پوشیدم و شربت تلخ شکیبایی را نوشیدم.»و این دشمنی ها و نفاق معاندان و غاصبان حق خلافت آن حضرت از جمله آلام جانکاه بود چنانکه در کوچه های مدینه همواره مشامش از بوی نامردمی آن ها و چشمش از دیدن چهره پلیدشان در عذاب بود. این جوّ همچنان می گذشت و کم کم این فضای جبروتی برملا می شد و پرده ها کنار می رفت و مردم کم کم پشیمان می شدند و تنها فرصت برای بازگوئی آلام علی(ع) فراهم می سازند آن گاه بغض علی(ع) می ترکد و به بیان تنها گوشه ای از دردهای تنهایی خویش می پردازد و در عین حال آغوش رحمت و شفقت بر آن ها می گشاید و هیچ گاه در مقام جبران بر نمی آید و تنها خطبه غربت سر می دهد و می فرماید: «وطفقت ارتئی بین ان اصول بید جزّاء او اصبر علی طخیة عمیاء... فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی اری تراثی نهباً؛ صبر کردم در حالی که خار در چشم واستخوان در گلو داشتم و به چشم خویش دیدم که میراثم را به غارت بردند و در امانت رسولخدا(ص) خیانت کردند و خلافت مرا نیز غصب نمودند و بدین وسیله لکه ننگی از برای خود در دل تاریخ نشاندند.»و نیز چشمان بیدار تاریخ را چنین در میان می گذارد: «لقد علمتم انّی احق بها من غیری و اللّه لاسلمن ماسلمت امور المسلمین؛ می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده اید گردن می نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبراه باشد و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت را از خدا انتظار دارم.»و نیز خطاب به مردم می فرمود: «ایها الناس انّا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود یعدّ فیه المحسن مسیئا و یزداد الظالم فیه عتواً لاننتفع بما علمنا و لانسأل بما جهلنا و لانتخوف قارعة حتی تحلّ بنا؛ ای مردم، در روزگاری کینه توز و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها صبح کرده ایم که نیکوکار، بدکار به شمار می آید و ستمگر بر تجاوز و ستمگری خود می افزاید. نه از آنچه می دانیم بهره می گیریم و نه از آنچه نمی دانیم می پرسیم و نه از حادثه مهمّی تا بر ما فرود نیاید، می ترسیم.»همه می دانیم که غم و غربت حضرت به دوران عزلت و خانه نشینی اش در مدینه ختم نمی شود بلکه تازه با شروع خلافت تحمیلی پنج ساله در کوفه ابعاد آن گسترش و حتی بروز و ظهور یافت چه آنکه اصولاً این حق والای حضرت که سالیان از او غصب شده با پنج سال خلافت با آن همه محدودیتها و آزار و اذیتها و توطئه و جنگها جبران پذیر نبوده است. و لذا بعد از قتل عثمان وقتی که مردم به در خانه حضرت روانه شدند، حضرت با اصرار از آنها می خواهد که دست از او بردارند و به سراغ دیگری روند. این صرف یک تعارف نبود بلکه اصرار درونی آن حضرت بود چرا که همه غم ها و آلام آینده را و حتی پایان عمر خود را با شهادتش به دست همین افراد به خوبی می بیند و لذا به سختی و با اصرار آنها راضی می شود اما نگران و غمبار است چنانکه با پذیرش خلافت، آیه استرجاع را بر زبان جاری می سازد. همانطور که فرزندش امام رضا(ع) با امضای ولیعهدی از بلاد غربت طوس چنین کرد. و این مظلومیت ها برای ائمه(ع) یعنی فرزندان علی(ع) برای همیشه تاریخ تداوم داشته است.خود حضرت در توصیف شرایط آن زمان و ازدحام مردم می فرماید: «مردم چون رمه های گوسفند بی چوپان بدور خانه ام جمع شدند امّا آن گاه که به پا خاستم و حکومت را به دست گرفتم جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دین خارج شدند و برخی از اطاعت حق سربرتافتند...»
مجهول ماندن قدر و مقام
قدر و مقام مولا علی(ع) در ابعاد مختلف اخلاقی و علمی و اعجاز کلام و کشف اسرار و حقایق و نیز جایگاه رفیع عرفانی و معنوی آن حضرت، در طول تاریخ همواره مجهول مانده و این مظلومیت برای همیشه ادامه خواهد یافت. چرا که شناخت واقعی جایگاه رفیع آن حضرت خارج از حد درک و توان فکری بشر است و غالب نوع بشر یا غافلند و یا جاهل اند و یا متأثر از جوّ زمانه تا جائیکه در زمان خود حضرت نیز از درک او عاجز ماندند و این تنها پیغمبر و آل اویند که می توانند به خوبی علی(ع) را بشناسند و امام زمان(عج) نیز در راستای شناساندن قدر و مقام آن حضرت و نیز گشایش ابواب علوم آسمانی اش ظهور خواهند کرد. حق شناسان گر به دست آرند معیار ترا /حد فوق ماسوی دانند مقدار ترا//و دیگر آنکه دشمنان کینه توز و منافقان کوردل در هر زمانه ای سعی بر امحاء کرامت و فضایل حضرت داشته و دارند تا دیدگان منصف بشر از درک و شناخت آن حضرت محروم گردد و نتواند در مقام الگویی اعمالشان را با آن حضرت بسنجند و معایب کردار و گفتارشان را دریابند.آه اگر قدر و مقدار و جایگاه علی(ع) شناخته می شد، همه صراط مستقیم الهی را می یافتند و حق را از باطل تشخیص می دادند، اف بر آنهایی که بعد از شنیدن نوای «قد قتل المرتضی» بیدار شدند و با نوای رحیل او در حال نماز به شگفت آمدند و ازحسرت بر سر و سینه زدند!و اف بر آن مردان شکمباره ای که نمک او را خوردند و نمکدانش را شکستند، همانهایی که تازه بعد از رحلتش، آن غریبه انبان بدوش را شناختند که مخفیانه در دل شب به یاری فقیران می شتافت و بسان شمع تا صبح بر آنها می تابید.و بریده باد آن دستان مرموزی که علمهای محبت علی(ع) را از دلها کندند و کورباد آن چشمانی که علی(ع) را در حصار زخم شیطانی خویش گرفتند و نابود باد کسانی که در حق او ظلم کرده و می کنند.
بُعد معنوی و روحانی
همه می دانیم که قدر والای عرفانی حضرت از باورهای مردم دور ماند و بر این اساس جایگاه رفیع عبادی او حتی از دیده های حقیقت بین عالم مستور ماند. این فضایل بی تردید از زمان خود حضرت بر اثر جوّسازی ها و شایعات دشمنان و تخریب شخصیت آن حضرت و نیز ایجاد جوّ بدبینی و حرکات موزیانه آنها بر علیه او دور از دسترس مردم قرار گرفت. و این جوّ سازی ها به جایی رسیده که حتی برخی از نااهلان و نابخردان حضرت را بی نماز و تارک صراط و سیره پیغمبر(ص) تلقی می کردند و تهمت های دیگری نیز به او روا می داشتند که زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن شرم می کند.کار به جایی رسید که علی(ع) با مظلومیت تمام زبان به معرفی خود گشود تا مردم بیش از این به او لعن نکنند چنان که با کوهی از غم و دشواری اما با آه و افغان در آن تنهایی و غم برای آگاهی مردم می گوید: «اللهم انّی اول من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنی احد الّا رسول اللّه بالصلاة؛ خدایا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد و دعوت تو را شنید و اجابت کرد و در نماز کسی جز رسولخدا(ص) برمن پیشی نگرفت» و در جای دیگر فرمود: «لن یسرع احد الی دعوة الحق و صلة رحم و عائدة کرم فاسمعوا قولی؛(12) مردم! هیچ کس پیش از من در پذیرش دعوت حق شتاب نداشت و چون من کسی در صله رحم و بخشش فراوان تلاش نکرد.»شب شنفته است مناجات علی /جوشش چشمه عشق ازلی//شب ز اسرار علی آگاه است/دل شب محرم سراللّه است/.همان علی که در حال نماز تیر از پایش در آوردند و بر مناکب ستارگان می نشست و همو که «میزان اعمال» و قسیم جنة و صراط مستقیم الهی است اینگونه مظلوم و مهجور باقی ماند. چنانکه ابن ملجم مرادی را که از خوارج نهروان بود و جای مهر بر پیشانی داشت، در شب نوزده رمضان برای رضای خدا به شهادت حضرت تشویق کردند.
بُعد علمی حضرت
حضرت از آن دیدگاه علمی و واقعی که خود فرمود: «و اللّه انی لاعلم بطرق السماء من الارض» برای همیشه ناشناخته و بلکه مظلوم واقع شده و این مظلومیت همواره ادامه خواهد داشت چنانکه هنوز نیز ناشناخته ماند اگر چه فرزندان بزرگوار آن حضرت بسان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که سالها به بیان و انعکاس علوم جدشان پرداختند و بر این امر نیز تصریح و تأکید داشتند اما واقف بودند که تنها قدری از اسرار علمی جدشان را بر ملا ساختند و این طریق بعد از ائمه(ع) (در زمان غیبت) قدری معطل ماند، واقعاً آنچه که در قدر و شأن علمی آن حضرت بود بیان نشد تا امام زمان(عج) انشاء اللّه بیاید و بدرستی پرده از این اسرار و علوم نهفته حضرت بردارد.همین نهج البلاغه که پیش روی ماست و برادر قرآن نام دارد و بدرستی سرچشمه های علوم الهی و بشری در آن نهفته و دروازه های علوم آسمان را بر اهل زمین گشوده است، چقدر مهجور و ناشناخته ماند. و یا حداقل مسلمانان و خصوصاً شیعیان از آن بهره کمی بردند و این همان مظلومیت در بعد علمی است که باید سرّ آن بر ما گشوده گردد.این مظلومیت در زمان خود آن حضرت نیز بسیار تجلی کرده بود چنانکه حضرت، با این دریای گسترده علم خود به دنبال مردمان نابخرد می شتافت و می فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی، آنها به جهت همان جهل و نادانی و نیز مهجور ماندن حضرت و ناشناخته ماندن ابعاد علمی اش خواسته حضرت را سهل می گرفتند و حتی یکی از آنها پرسیده بود یا علی بگو دانه های رشکم چندتاست یا یال اسبم چند دانه است؟/گرنبودی خوف دُرها سفتمی/آن چه در دل بود یک سر گفتمی//لیک با این قوم که هم کورند و کر /چون توانم گفت اوصاف قمر.
مجهول ماندن قدر عدالت حضرت
یکی از ابعاد مظلومیت امام علی(ع) بعد عدالت است که واقعاً ناشناخته ماند و به حق عالم با نفخات عدل اورونق گرفت اما بدخواهان همواره این محور عظیم را پوشیده نگاه داشتند و در این بُعد مهم مولا را یاری نمی کردند و بلکه دستهایش را برای احیای آن می بستند تا جایی که حضرت برای برپائی عدالت اسلامی و اجرای احکام عدل الهی در خفا مبادرت می کرد اول آن که حضرت در رفتار و کردار و گفتار و تمامی روشها و منشها زندگی فردی و اجتماعی خود این بُعد مهم را رعایت می کرد مخصوصاً در مسئله بیت المال که همه می دانند حضرت ذره ای اضافه از آن، برای خود برنمی داشت. چنانچه نقل شده سه شبانه روز غذای خود را به فقرا بخشیدند و دیگر در خانه حضرت قوتی یافت نمی شد و فرزندانش در گرسنگی شدیدی به سر بردند اما در بیت المال دستیازی نکرد.حضرت هم خود زهد پیشه می کرد و هم مردم را به آن دعوت می نمود لباس خشن می پوشید و لباس مناسب را به فقرا می بخشید، غذای ساده را می خورد و غذای مناسب را به یتیمان می بخشید، کم می خورد و کم می خوابید و بیشتر به عبادت می پرداخت و شب هنگام به طور ناشناس کیسه نان و خرما به در خانه فقرا و ایتام می برد و آن ها را اطعام می کرد اما ناشناخته می ماند.حضرت همچنین در راستای برقراری عدالت اجتماعی و رفع ظلم از مردم، همواره در دوران خلافت پنج ساله اش به فرمانداران امر می کرد که از اسراف بیت المال و بی توجهی و هرگونه ظلمی نسبت به مردم پرهیز کنند.مکن تو آزار کسی و هرچه خواهی کن /که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست/.چنان چه با شنیدن خبر میهمانی عثمان بن حنیف استاندار بصره در جمع عیاشان بصره و برپائی جشن و اسراف کاری اش به شدت عصبانی شد و او را احضار و توبیخ و حتی از کار بر کنار کرد و در نامه ای قهرآمیز خطاب به او چنین نوشت: «الا و انّ لکلّ مأموم اماماً یقتدی به و یستضیی ء بنور علمه الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا و انکم لاتقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد».بدانید که برای هر پیروی امامی است که باید از او تبعیت کند و از نور علمش مدد بگیرد و بدانید که امام شما در دنیایش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان اکتفا کرد و شما البته نمی توانید در زهد بسان من باشید ولی حداقل سعی و تلاش کنید تا در راه ورع و تقوا مرا یاری دهید» و در ادامه فرمود: «فواللّه ماکنزت من دنیاکم تبرا ولاادخرت من غنائمها وفرا؛ پس سوگند به خدا! من ازدنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکردم.»و در جای دیگر خطاب به فرمانداران، پیرامون رعایت حقوق مردم از جانب خود چنین می فرمود: «اگر شب را روی اشتر خاردار بیدار بمانم و در طوقهای آهنین گرفتار آیم و مرا از این سو به آن سو بکشند خوشتر دارم تا در روز رستاخیز به خدا و رسول وارد آیم در حالی که بر بنده ای ستم کرده باشم.»آیا سزاوار است که یک چنین امام بزرگواری در دل تاریخ همواره ناشناخته باقی بماند و در طول زمان مهجور و مظلوم باشد؟ حال تاریخ جواب دهد که آیا شایسته بود که با یک چنین امام عادل و بر حقی که تمام زندگی و جان و مال خود را فدای دین و خدمت به مردم و جامعه و بلکه تاریخ نموده است آن همه ظلم و ستم روا شود و آیا تاریخ از بیان و نقل و تداوم آن شرم و حیا نمی کند؟ و آیا باید بعد از این همه گذشت زمان از دوران جاهلیت و بی خردی صدر اسلام هنوز عده ای باشند که در طریق شناخت حق و کشف حقایق به اسرار نگفته حضرت غفلت و نسبت به فراموشی آن تعصب بورزند؟ و آیا شایسته است که در این تعصبات به جا مانده از اغراض شوم گذشتگان هنوز سماجت به خرج دهند و برای همیشه شاهد مظلومیت آن حضرت در عرصه گیتی باشیم؟این مطالب تنها گوشه ای از ابعاد مظلومیت های حضرت بود که بیان شد و به واقع اسرار دیگری نیز وجود دارد که ما هم حتی از آن بی خبریم و باید که فرزندش مهدی (عج) بیاید و پرده از این اسرار بگشاید و حجابهای مظلومیت را از چهره مظلوم و غمبار آن بزرگوار بردارد.
سید محمد ابراهیم حسنی
پی نوشت ها:
نهج البلاغه، صبحی صالحی، خطبه 6./خطبه 25./خطبه 5./خطبه 93./خطبه 26./خطبه 3./خطبه 74./خطبه 32./خطبه 3./خطبه 139./خطبه 131./خطبه 224 و نامه 45. نفسی علی زفرارتها محبوسة /یالیتها خرجت مع الزفرات//لاخیر بعدک فی الحیوة و انّما/ابکی مخافة ان تطول حیاتی.
منبع:
پاسدار اسلام، مرداد 1386، شماره 308