لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ
برچسپ ها: امام حسین ، عاشورا ، یوم ، امالی شیخ صدوق
بسمه تعالی
لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ کاظم قاضی زاده
محرم فرا رسيده است. یکی از تعبیراتی که در این ایام زیاد می شنویم این است : لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ویا لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْنِ اما این جملات را چه کسی و به چه دلیلی گفته است ؟در متون روایی این دو جمله در امالی شیخ صدوق نقل شده است .
اولی از زبان امام مجتبی و در خطاب به برادر و دومی از زبان امام سجاد و در مواجهه با عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. جمله دوم را در نامه ای عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ به يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ نیز نوشته است.البته پایگاه بیان این جمله متفاوت است ؛ جمله اول قبل از وقوع حادثه کربلا و بر اساس علم امامت است و جمله دوم می تواند بر اساس علم امامت و یا بر اساس تحلیل و گزارش واقعه پس از تحقق آن باشد و جمله عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ قطعا بر اساس تحلیل واقعه است؛ چون علم امامت به افراد عادی چون عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ داده نشده است.
نکته اساسی آن است که جمله اول و دوم مشابهت زیادی دارد و دلیل آن هم در ضمن بیان مفصل روایت آمده است. نخست متن دو روایت و نقل فرزند عمر را با ترجمه می آوریم:
1.شیخ صدوق:حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع دَخَلَ يَوْماً إِلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَارِ.[1]
ترجمه:شيخ صدوق رحمة اللَّه در كتاب امالى، از مفضّل بن عمر نقل كرده امام >>
صادق عليه السّلام از پدرانش روايت نموده كه روزى حسين عليه السّلام به حضور برادرش امام حسن عليه السّلام آمد (طبق روايات هنگام مسموم شدن امام حسن عليه السّلام بود) هنگامى كه چشم حسين عليه السّلام به چهره برادر افتاد گريست، امام حسن عليه السّلام پرسيد: چرا گريه مىكنى؟
حسين عليه السّلام فرمود: «گريهام به خاطر آن مصائبى است كه بر تو وارد مىشود.» امام حسن عليه السّلام فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است كه آن را به من مىخورانند، و به وسيله آن كشته مىشوم. ولى هيچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نيست، كه سى هزار نفر تو را محاصره كنند، در حالى كه ادّعا مىكنند از امّت جدّ ما محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستند، خود را به اسلام نسبت مىدهند، و همه آنها خود را براى كشتن و ريختن خون تو، و بىاحترامى به حريم تو، و به اسارت گرفتن اهل بيت تو و غارت خيام تو آماده كردهاند، در اين هنگام است كه k>خداوند لعنتش را شامل حال بنى اميّه كند، و آسمان خون و خاكستر بر سر مردم بباراند، و هر چيزى حتى حيوانات وحشى و ماهيان درياها براى مصيبت تو مىگريند.
2.شیخ صدوق: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَمَدَانِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ قَالَ: نَظَرَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ يَوْمِ أُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ بَعْدَهُ يَوْمَ مُؤْتَةَ قُتِلَ فِيهِ ابْنُ عَمِّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ ع وَ لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْنِ ع ازْدَلَفَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ يُذَكِّرُهُمْ فَلَا يَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْياً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً ث.[2]
ترجمه :شیخ صدوق از ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ نقل می کند که امام سجاد به عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ نگاه کرد و گریست. سپس فرمود:روزی سخت تر از روز احد بر پیامبر نبود که عمویش حمزه شیر خدا و رسول در آن روز کشته شد و پس از آن سخت تر روز روز موته بود که عمو زاده اش جعفر کشته شد ،ولی هیچ روزی مانند روز حسین نیست گرد او سی هزار نفر جمع شدند که گمان داشتند از امت پیامبرند و هر کدام به جهت شرکت در خون حسین ع به خدا تقرب می جستند.در حالی که او آنان را به خدا متذکر می شد . پس متذکر نشدند و او را با ظلم و جفا تجاوز او را کشتند
3.متن منتسب به فرزند عمر هم این است: مَا ذَكَرُهُ الْبَلاذُرِيُّ فِي تَارِيخِهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ كَتَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ وَ حَدَثَ فِي الْإِسْلَامِ حَدَثٌ عَظِيمٌ وَ لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْنِ .
ترجمه:بلاذری در تاریخش آورد ه است: زمانی که امام حسین به شهادت رسیدعبد الله فرزند عمر (خلیفه دوم)به یزید بن معاویه نامه نوشت که:پس از حمد و ثنا مصیبت بزرگ و عظیمی رخ داد و در اسلام حادثه بزرگ و جان کاه پدید آمد و هیچ روزی بمانند روز حسین نیست.
نکته قابل توجه در دو نقل معصوم آن است که به مظلومیت شخصیتی اهل بیت اشاره می کند . گرچه روز هایی بر پیامبر سخت بوده و عزیزان پیامبر به طرز فجیعی کشته شده بودند و جسم آنان سخت آسیب دیده بود که امام حسین در این جهت با آنان مشترک بود، اما آنان قبل از مرگ متهم به خروج از دین نشده بودند و آنان را قربه الی الله نمی کشتند . مظلومیت امام حسین آن بود که هم خود ایشان و قبل از ایشان پدر بزرگوارشان خارجی معرفی می شدند . مردم ساده دل نیز گمان جهاد فی سبیل الله داشتند و عمر سعد نیز شعار دینی را در آغاز جنگ اعلام کرد که: يا خيل اللّه اركبي، و بالجنة أبشري (اي لشكر خدا سوار بر مرکب شوید و به بهشت بشارت دهید
مظلومیت فرهنگی اگر از ضربه های جسمی بیشتر نباشد کمتر نیست و در هر دو روایت نیز بر آن تاکید شده است .
از سوی دیگر افراد فاسد و قدرت طلب نیز برای پیشبرد اهداف نا مشروع خود اول مخالفان خود را بی دین و خارجی و وطن فروش و خائن معرفی می کنند و خود را مبلغ راستین اسلام. تا بدین طریق توده ها را راضی و همراه کنند و به اهداف شوم خود برسند.
پی گیری کلمات منقول از عمر سعد ، ابن زیاد و یزید نشانگر این روش است .
در مجلس ابن زیاد بین وی و حضرت زینب گفتگویی صورت گرفت که شاهدی بر این ادعاست:
ثُمَّ إِنَّ ابْنَ زِيَادٍ جَلَسَ فِي الْقَصْرِ لِلنَّاسِ وَ أَذِنَ إِذْناً عَامّاً وَ جِيءَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ ع فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ ع وَ صِبْيَانُهُ إِلَيْهِ فَجَلَسَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ ع مُتَنَكِّرَةً فَسَأَلَ عَنْهَا فَقِيلَ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ ع فَأَقْبَلَ إِلَيْهَا
فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الحمد للَّه الذى فضحكم و اكذب احدوثتكم.
فَقَالَتْ: إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا
فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ
فَقَالَتْ مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا ,هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ.[3]
ترجمه:ابن زياد براى ملاقات مردم در قصر دار الإمارة جلوس كرد و بعموم مردم اجازه ورود داد. سر مبارك امام حسين را آورده و در مقابل ابن زياد نهاده شد. بعدا زنان و كودكان امام حسين را نزد ابن زياد آوردند. زينب دختر على عليه السلام بطور ناشناس نشست. ابن زياد جويا شد: اين زن كيست؟ گفته شد:
زينب دختر على است. ابن زياد متوجه آن بانو شد و گفت:
يعنى سپاس مخصوص آن خدائى است كه شما را افتضاح و سخنان شما را تكذيب كرد. زينب عليها السلام فرمود: جز اين نيست كه شخص فاسق افتضاح و شخص فاجر تكذيب مىشود و آن شخص غير از ما است. ابن زياد گفت: ديدى خدا با برادر و اهل بيت تو چه كار كرد!؟ آن بانوى معظمه فرمود: من غير از نيكرفتارى
از خدا چيزى نديدم. شهيدان ما گروهى هستند كه خدا قتال را بر آنان واجب كرده است. آنان به خوابگاه خود رفتند. طولى نميكشد كه خدا تو و ايشان را در يك مكان جمع ميكند و تو مورد محاجه و مخاصمه قرار خواهى گرفت. آن روز نظر كن و بنگر چه كسى فلج خواهد بود. اى پسر مرجانه! مادرت در عزايت گريان شود.
[1] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 116
[2] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 463
[3] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 161