فاجعه دردناک بقیع و پاسخ به شبهات

برچسپ ها: یوم ، درد ، بقیع ، فاجعه ، العالمی ، ناک

Print Friendly and PDF

منبع : ماهنامه مبلغان، خرداد و تیر 1399 - شماره 252 , بیرانوند، علی  

اشاره

در شماره های گذشتۀ ماهنامۀ مبلّغان (247 -250) مباحثی که مرتبط با شبهات مطرح شده در فضای مجازی است، در قالب پرسش و شبهه به همراه پاسخهای مناسب برای آن ارائه گردید. در این شماره به مناسبت هشتم شوال سالروز تخریب بقعه های مبارک قبرستان بقیع، به شبهه ای در این موضوع اشاره می کنیم.

پیشینه و تاریخ دردناک فاجعۀ بقیع

در سال ۱۲۲۰ق، وهابیان پس از یک سال و نیم محاصره و فشار قحطی در مدینه، شهر را به دست گرفتند. بنا بر منابع موجود پس از تسلیم شدن مدینه، سعود بن عبدالعزیز تمام اموال موجود در خزانه های حرم نبوی را توقیف و دستور به ویران کردن بناها و گنبدهای مدینه و از جمله قبرستان بقیع را صادر کرد. بر این اساس، بارگاه چهار امام شیعه و همچنین گنبد منسوب به حضرت فاطمه که بیت الاحزان خوانده می شد، در همان حملۀ نخست وهابیان تخریب و یا دچار خسارت جدی شد.[1]

پس از این رخداد، دولت عثمانی لشکری را برای تصرّف مدینه و بازپس گیری آن از وهابیان فرستاد و در ذی الحجۀ ۱۲۲۷ق بر حاکم مدینه پیروز شد. سپس محمود دوم، سی امین سلطان عثمانی، در سال ۱۲۳۴ق دستور بازسازی بارگاه ها را صادر کرد.[2] وهابیان بار دیگر در صفر ۱۳۴۴ق به مدینه حمله کردند.[3] در این حمله، خسارتهایی به حرم نبوی (ص) و دیگر اماکن مذهبی وارد شد. هفت ماه بعد، در رمضان ۱۳۴۴ق، شیخ عبدالله بن بُلَیهد (۱۲۸۴-۱۳۵۹ق) که از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ق قاضی القضات مکه بود،[4] وارد مدینه شد و با استفتائی از مفتیان مدینه، حکم تخریب قبور را گرفت. بدین ترتیب، در ۸ شوال ۱۳۴۴ق، تمام بقعه های بقیع تخریب و با خاک یکسان شد.[5]

طرح شبهه:

بحث ممنوعیت و تحریم بنا بر قبور، یکی از شبهات و باورهای چالشی در مسلک سلفی گری است که زمینه ساز دردسرهای عظیمی در جوامع اسلامی شده است. سردمداران تفکر سلفی بر این باورند که هرگونه ساخت و ساز بر روی قبور از جمله گلدسته، مسجد، گنبد و ساختمان، حرام بوده؛ بلکه پا را از این موضوع فراتر گذاشته و ادعا کرده اند که این کار از جمله مصادیق شرک و کفر است و در ردیف ساخت و ساز «بُت» به شمار می آید.

به طور مثال: «صناعی» در رسالۀ «تطهیر الاعتقادات» بر این موضوع تصریح می کند که مشاهد مشرّفه همانند بُت به حساب می آیند و رفتار کسانی که به قبور احترام می گذارند، خارج از احترام به بتها نیست. مشهد به منزلۀ بُت است و آنچه مشرکان در عصر جاهلیت برای بتهای خود انجام می دادند، اینها بر قبور اولیای خود انجام می دهند.[6]

البته پیشنه و تاریخ این نوع تفکّر افراطی را می توان در افکار و آثار ابن تیمیه مشاهده کرد.[7] این اعتقادات افراطی و غیرواقع بینانه در سالهای نه چندان دور منجر به جنایات بزرگ و نابخشودنی، از جمله تخریب بنای قبور اولیای الهی توسط پادشاه وقت آل سعود شده است.

مبنای شبهۀ وهابیت

با رجوع به فتاوا و عبارات علمای وهابی، به طور کلی می توان به چند مورد از مبانی و ریشه های فکری این شبهه اشاره کرد. در واقع عمده دلایل و مبانی فکری تخریب بنای بر قبور را می توان در چند موضوع خلاصه کرد:

1. بنای بر قبور از مظاهر شرک و از اعمال مشرکین است؛

2. بنای بر قبور بدعت بوده و پیشینۀ اسلامی و قرآنی ندارد؛

3. ادعای اجماع به حرمت بنای بر قبور؛

4. استناد به روایات حرمت بنای قبور.

در این نوشتار سعی داریم به طور اجمال مبانی مورد نظر را بررسی کنیم:

1. مناقشه در مبنای اول (بنای بر قبور شرک است)

یکی از کارهای عادی سلفی ها، متهم کردن آسان دیگران به رفتارهای شرک آمیز است. باید به این موضوع توجه داشت که صرف ساختن بنا یا گنبد و گلدسته بر سر قبر، به هیچ وجه مستمسکی برای متهم کردن دیگران به شرک و الحاد نیست. در واقع، ساخت بنایی که به قصد الوهیت و پرستیدن صاحبان قبور ساخته شده، حرام است، نه هر بنا و ساختمانی.

در فرهنگ جاهلی به جهت الوهیت و پرستیدن، بُت یا بتکده ای ساخته می شد؛ اما هیچ یک از بناها و اماکن مشرّفه به این منظور ساخته نشده اند و هیچ مسلمانی در مقام پرستیدن اولیای الهی و امکان مشرّفه نیست[8] و اگر سلفی ها صادقانه در معنای شرک دقت و تأمل می کردند، بی جهت دیگران را به اعمال شرک آلود متهم نمی ساختند؛ زیرا «شرک به معنای شریک قائل شدن برای خداوند در امور مختص به او مانند واجب الوجود، الوهیت، پرستش و تدبیر شئون آفریدگان است.»[9] مثلاً اینکه مسلمانان در برابر بیت الله الحرام (کعبه) تعظیم می کنند و سر به سجده می گذارند، آیا برای کعبه الوهیت قائل شده اند؟ به طور قطع و یقین این چنین تعظیمی به معنای شرک نیست.

در ثانی اگر بناسازی روی قبور نشانۀ شرک است؛ چرا موحدان تاریخ اصحاب کهف پیشنهاد ساختن مسجدی بر قبور آنان را درخواست کردند و چرا خدای متعال بدون اینکه از آن کار نهی کند و یا آنان را توبیخ نماید، این آیه را فرموده است:[10] ﴿فَقالُوا ابنُوا عَلَیهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً﴾[11]؛ «پس [عده ای ] گفتند: بر روی (قبر) آنها ساختمانی بنا کنید، پروردگارشان به [حال ] آنان داناتر است. [سرانجام ] کسانی که بر کارشان غلبه یافتند، گفتند: حتماً بر (سر قبر) ایشان مسجدی بنا خواهیم کرد»؟

2. مناقشه در مبنای دوم (بنای بر قبور بدعت است)

در رد این ادعا کافی است قبل از بیان هر نکته ای، در معنا و مفهوم بدعت دقت و تأمل شود.

«بدعت» در لغت به معنای آفریدن چیزی بدون الگوی پیشین است، به گونه ای که پیش تر نشان و شناختی از آن در کار نباشد.[12] این واژه در اصطلاح فقیهان و متکلمان اسلامی چندان تفاوتی با معنایی که علمای لغت بیان کرده اند، ندارد؛ جز اینکه این موضوع در لغت دارای گستردگی خاصی است؛ ولی در دین و شریعت اصطلاح مخصوصی می باشد. در منابع اهل تسنن چنین تعریف شده است: نوآوری در شریعت در حالی که ریشه ای در شریعت نداشته باشد.[13]

علمای شیعی نیز این موضوع را چنین تعریف کرده اند: بدعت؛ افزودن چیزی بر دین یا کاستن از آن است.[14] بر این اساس، هرگونه نوع آوری در دین که اصلی در کتاب و سنت نداشته باشد، بدعت است. علت آن که این کار «بدعت» نامیده می شود، آن است که شخصی کاری برخلاف سنت انجام داده است؛ زیرا در زمان پیامبر(ص) نبوده است.

برخی از محققان و اساتید کلام و علوم اسلامی، برای بدعت سه رکن ذکر کرده اند:

1. افزودن یا کاستن احکام دینی؛

2. اشاعۀ در میان مردم؛

3. نبود دلیل خاص یا عام بر اثبات آن.

بر اساس عنصر سوم، باید به این نکته توجه داشت که هر نوآوری که از دو مصدر یاد شده مایه نگیرد، بدعت است؛[15] اما در خصوص بنای بر قبور هم دلیل خاص داریم که سنت و سیرۀ سلف از مسلمین بوده است، هم دلیل عام. در ادامه به برخی از مجوزات و مدارک علمی بنای بر قبور اشاره خواهیم کرد که نشان می دهد این کار نه تنها بدعت نیست؛ بلکه مصداق احیای شعائر اسلامی است.

مجوزات و مدارک علمی بنای بر قبور

در ذیل به برخی مدارک علمی و مجوزات بنای بر قبور اشاره ای خواهیم داشت:

الف) قرآن کریم

خداوند متعال می فرماید: ﴿ذلِک وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾[16]؛ «این است [فرایض خدا] و هر کسی شعائر خدا را بزرگ دارد، در حقیقت آن [حاکی ] از پاکی دلهاست.»[17]

«شعائر» جمع «شعیره» به معنی علامت و نشانه است. بنابراین شعائر اللَّه به معنی نشانه های پروردگار بوده، شامل سر فصلهای آیین الهی و برنامه های کلی و آنچه در نخستین برخورد با این آیین چشم گیر است و از جمله مناسک حج می باشد که انسان را به یاد خدا می اندازد.

اگرچه بدون شک مناسک حج از جمله قربانی از شعائری است که در این آیه مقصود بوده؛ اما عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوت خود باقی است و هیچ دلیلی بر تخصیص آن به خصوصِ قربانی یا مناسک حج وجود ندارد، به ویژه اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمۀ «من» که برای «تبعیض» است، این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است. به همین دلیل در مورد «صفا و مروه» نیز در آیۀ 158 سورۀ بقره می فرماید: ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ﴾.

کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آیین او می اندازد، شعائر الهی و بزرگداشت آن نشانۀ تقوای دل است. این نکته نیز قابل توجه است که منظور از تعظیم بزرگی جسمانی قربانی و مانند آن نیست؛ بلکه حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر را در افکار و اذهان یا ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنهاست، به جای آورند.

ب) بنای قبور از مصادیق مودّت و دوستی

خداوند در قرآن کریم به روشنی آحاد جامعۀ اسلامی را به بزرگداشت، مودّت و دوستی با اهل بیت پیامبر(ص) امر کرده است. از جمله می فرماید: ﴿ذلِک الَّذی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ﴾[18]؛ «این همان [پاداشی ] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند [بدان ] مژده داده است. بگو: به ازای آن [رسالت ] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان، و هر کسی نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد]، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.»

بسیاری از محققان و دانشمندان علوم اسلامی بر این باورند که بنای بر قبور اولیای الهی همچون انبیاء و امامان معصوم(ع) از مصادیق روشن و بارز مودّت و محبت است؛ چراکه این مسئله باید بروز و ظهور داشته باشد و این امر تنها در محبت قلبی و اطاعت نیست؛ بلکه شامل مصادیق آن نیز می شود.[19]

این شیوع تعظیم و بزرگداشت، حتی در متون اهل سنت در خصوص برخی از بزرگانشان قابل مشاهده است.

خطیب بغدادی به سند خود از «ولید بن مسلم» نقل می کند: «شیخی از فلسطین برایم نقل کرد که بنایی سفید، پایین حصار قسطنطنیه دیده است که می گفتند قبر ابوایوب انصاری، صحابی رسول خدا(ص) ست. من نزد آن بنا رفتم و قبرش را در آنجا دیدم، در حالی که چراغی با زنجیر بر آن آویزان بود.»[20]

ابن کثیر می نویسد: «گفته شده ابوایوب در دیوارۀ قسطنطنیه مدفون است و بر قبر او مزار و مسجدی است و آن را بزرگ می دارند.»[21]

طلحه و زبیر در جنگ جمل که در بصره اتفاق افتاد، کشته شدند. بر روی قبر آن دو، توسط اهل تسنن و تابعین بنا و حرم ساخته شد. «ابن بطوطه» می گوید: قبر طلحه بن عبیدالله داخل شهر بوده، روی آن قبّه و مسجد است و آشپزخانه ای در آنجا برای اطعام زائرین و مسافرین وجود دارد و اهل بصره آن را شدیداً تعظیم می کنند.[22]

ج) سیرۀ سلف و بنای بر قبور

با رجوع و تحقیق در کتب تاریخی، به خوبی می توان شواهد و مدارکی را مشاهده کرد که بنای بر قبور، سیرۀ عملی مسلمین در طول تاریخ اسلام بوده است. به طوری که هیچ یک از صحابه، تابعین و انصار از آن نهی و ممانعت نکرده اند. مگر نه این است که عمل صحابه برای اهل تسنن حجت بوده و آنها بر این موضوع پایبند هستند؟ پیامبر(ص) حضرت فاطمه بنت اسد را خانه ای مسقف دفن نمودند.

برخی منابع تاریخی نقل کرده اند: پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نیز حفظ و تعمیر مرقد ایشان، همیشه مورد اهتمام مسلمانان و خلفا بوده است. چنان که خلیفۀ دوم دیواری اطراف قبر پیامبر(ص) ساخت.[23] اگر این کار از مصادیق شرک به شمار می آید؛ چرا صحابه ای که شاهد و ناظر این عمل بودند، از آن نهی نکرده؛ بلکه خود عامل این کار بودند و در زمرۀ مشرکین قرار ندارند؟ یا وقتی یکی از صحابی بزرگ و مورد احترام پیامبر(ص) از دنیا می رود، ابوجندل یکی دیگر از صحابه او را دفن نموده و بر سر قبر او مسجدی بنا می کند.[24] «بخاری» در صحیح خود روایت کرده است: «بعد از وفات حسن بن حسن بن علی(ع) همسر او تا یک سال قبه ای بر قبر او زد و به عزاداری پرداخت.» این در حالی است که رد یا منعی از آن نکرده است.[25] همچنین بخاری نقل کرده است که بعد از وفات عبدالرحمن بن ابوبکر، عایشه دستور داد بر سر قبر او خیمه ای زده شود و کسی را نیز موکل بر آن قبر نمود.[26]

3. مناقشه در مبنای سوم (ادعای اجماع به حرمت)

علمای وهابی مدینۀ منوره در استفتایی دربارۀ بناهای بقیع نوشته اند: «بنای بر قبور اجماعاً ممنوع است؛ به جهت صحت روایاتی که در منبع از آن وارد شده است.»[27]

در پاسخ به این ادعا می گوییم:

در اجماعی که ادعا شده، سه احتمال وجود دارد:

الف) اجماع تقدیری

به این بیان که روایاتی وجود دارد که اگر علما به آن توجه کنند، به مضمونش فتوا می دهند؛ اما این فرض باطل است؛ زیرا این احتمال فرع صحت حدیث از حیث سند و تمامیت آن از حیث دلالت است که هر دو ناتمام می باشد.

ب) اجماع محقق

به این معنا که تمام علما فتوا به تحریم داده باشند؛ هم از حیث حدوث و هم از حیث بقا. این احتمال نیز به طور قطع باطل است؛ زیرا اولاً بحث اغلب علما در بنا بر مطلق قبور است، در حالی که بحث ما در قبور اولیای الهی است. ما نیز در قبور غیر اولیای الهی کراهت را قبول داریم. ثانیاً اغلب علما قائل به کراهت هستند، نه حرمت و حتی برخی تصریح به عدم کراهت دارند.[28] بر خلاف عقیدۀ وهابیت و ادعای اجماع بی سند، برخی از مسلمین بنای بر قبور را نه تنها حرام ندانسته اند؛ بلکه آن را مطابق سیرۀ مسلمانان می دانند.[29] برخی از فقهای اهل سنت نیز تنها در برخی موارد حکم به کراهت این عمل داده اند و عده ای دیگر بنای بر قبور انبیاء، شهدا و صالحان را مستحب می دانند.[30]

از مطالب بیان شده به خوبی می توان دریافت که ادعای اجماع در حرمت بنای بر قبور، باطل است؛ بلکه بر جواز آن اجماع و اتفاق حاصل می شود؛ زیرا ساختن بنا بر قبور در تمام مذاهب و در هر عصر و زمانی از عالم و جاهل، امیر و رعیت، مرد و زن، سنی و شیعه و... انجام گرفته و استمرار نیز داشته و فقط با بروز و ظهور فرقۀ وهابیت این موضوع بر اذهان عمومی تحمیل شده است. در واقع، سیرۀ عملی مسلمانان بر این قرار بوده که بنای بر قبور اولیای الهی نه تنها حرام نیست؛ بلکه پسندیده نیز می باشد.[31]

4. مناقشه در مبنای چهارم (استناد به روایات)

یکی از مبانی و تکیه گاه های علمای وهابی برای توجیه عمل وقیحانۀ تخریب قبور اولیای الهی، استناد به روایاتی است که نه تنها قابل اعتماد نیستند؛ بلکه به طور جدی ایرادهای علمی نیز به آنها وارد است. آنها با اشاره به روایت «ابی الهیاج اسدی»، بنای بر قبور را منع کرده و آن را خلاف سنت می دانند. برای تبیین بهتر بحث، اصل روایت به همراه رجال (راویان) را برررسی می کنیم:

حدیث ابی الهیاج

«حَدَّثَنَا یحْیی بْنُ یحْیی وَ أَبُو بَکرِ بْنُ أَبِی شَیبَةَ وَ زُهَیرُ بنُ حرْبٍ (قَالَ یحْیی: أَخْبَرَنَا. وَ قَالَ الْآخَرَانِ: حَدَّثَنَا وَکیعٌ) عَنْ سُفْیانَ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبی ثابِتٍ، عنْ أَبِی وَائِلٍ، عَنْ أَبِی الْهَیاجِ الْأَسَدِی. قَالَ: قَالَ لِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ: أَلَا أَبْعَثُک عَلَی مَا بَعَثَنِی علَیهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص)؟ أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَ لَا قَبْرًا مُشْرِفًا إِلَّا سَوَّیتَه؛[32] ابی الهیاج الاسدی نقل کرده که به امام علی (ع) گفته شد: یا علی! تو را به آنچه پیامبر(ص) مرا به آن برانگیخته است، ترغیب می کنم؛ اینکه هیچ تصویری نباشد، مگر اینکه آن را پوشانده باشی و هیچ قبری نباشد، مگر اینکه آن را هموار سازی.»

برخی از محققان و اساتید کلام و علوم اسلامی بر این باورند که این روایت از دو حیث سند و محتوا قابل خدشه بوده و نمی توان به آن اعتماد و استناد کرد؛[33] اما از حیث سند افرادی همچون: وکیع، سفیان الثوری، حبیب بن ابی ثابت و ابی وائل الاسدی وجود دارند که مورد وثوق و تأیید حدیث شناسان قرار ندارند. در محتوای این روایت نیز ایرادها و تعابیری وجود دارد که نمی توان به هیچ وجه آن را مستمسکی برای تخریب قبور قرار داد.

الف) بررسی سندی

در راویان این حدیث نام «وکیع» به چشم می خورد که در مورد وی تضعیفات بسیاری موجود است. «احمد بن حنبل» معتقد است که وکیع در 500 حدیث اشتباه کرده[34] و «ذهبی» نیز او را شارب نبیذ (مایعی مست کننده) معرفی کرده است.[35]

«سفیان» نیز از جمله راویان حدیث فوق است که نزد علمای رجال تضعیف شده. مثلاً «ابوحاتم» دربارۀ وی می نویسد: وی تدلیس می کرده.[36] حبیب ابن ابی ثابت که او نیز در روایت آمده، مدلس بوده و همین امر موجب تنقیص وی شده است.[37] با توجه به چنین راویان ضعیفی که در سند روایت ابی الهیاج وجود دارند، باید گفت که این روایت از مقام استدلال ساقط می شود.

ب) بررسی محتوایی

برای بررسی محتوایی نیاز است در برخی از کلیدواژه های به کار رفته در این حدیث دقت و تأمل شود. برخی از دانشمندان علوم اسلامی کلمۀ «سَوَّیتَه» در جملۀ «وَ لَا قَبْرًا مُشْرِفًا إِلَّا سَوَّیتَه» را مورد بررسی قرار داده و بر این باورند که این عبارت با تخریب قبور به هیچ وجه سازگاری ندارد؛ چراکه از معنای این واژه تنها چیزی که استفاده می شود، مسطح کردن سطح قبر است، نه به معنای «هدم» و ویران نمودن. به عبارتی سطح قبر نباید همچون کوهان شتر باشد و می بایست تسطیح و بدون ناهمواری باشد. ضمن اینکه این موضوع در مورد قبر بزرگان استثناء شده است؛ به این نکته توجه داشته باشیم که هم سطح بودن قبر با زمین بر خلاف سنت اسلامی است؛ چراکه طبق سنت اسلامی قبر باید مقداری از کف زمین بالاتر باشد، کما اینکه علمای اسلامی بر استحباب بلندی قبر از زمین به اندازۀ یک وجب فتوا داده اند. در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» که با فتوای چهار امام معروف اهل تسنن مطابق است، آمده است: «وَ ینْدُبُ ارتفاعُ الْتُّراب فَوْقَ الْقَبْرِ بِقَدْرِ شِبْرٍ؛[38] مستحب است خاک روی قبر به اندازۀ یک وجب از زمین بلندتر باشد.»

سخن پایانی:

در این مقاله سعی شد مبانی و ادلۀ اساسی وهابیت در خصوص تخریب قبور مورد واکاوی، نقد و بررسی قرار گیرد. با توجه به محدود بودن ظرفیت متن نمی توانستیم به تک تک روایاتی که دستاویز آنها قرار گرفته است، اشاره داشته باشیم؛ ولی به اذعان محققان و دانشمندان کلام و علوم اسلامی، بیش تر روایات مورد نظر، چه از لحاظ سند و چه از لحاظ محتوا، مخدوش بوده و نمی توان به آنها برای تخریب بنای قبور اولیای الهی استناد کرد. البته روحیۀ ظاهری گری و افراطی سلفی ها مانع از درک و پذیرش این موضوعات شده است. از این رو، همواره برای دور کردن مخالفان از دایرۀ بحث و گفتگو، ایشان را متهم به کفر و شرک و الحاد می کنند.

پی نوشت ها:

[1] تاریخ عجائب الآثار فی التراجم والأخبار، عبد الرحمن بن حسن الجبرتی المؤرخ، دار الجیل، بیروت، ج ۳، ص ۹۱.

[2] پنجاه سفرنامه حج قاجاری، رسول جعفریان، نشر علم، تهران، ۱۳۸۹ش، ج ۳، ص ۱۹۶.

[3] البقیع قصة التدمیر، یوسف ماجری، مؤسسة بقیع لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۱۱ق، صص ۱۱۳-۱۳۹.

[4] الأعلام، خیر الدین زرکلی، دار العلم للملایین بیروت، ۲۰۰۲م، ج ۴، ص ۹۱

[5] تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، محمد صادق جمی، نشر مشعر، تهران، ۱۳۸۶ش، ص ۵۱.

[6] تاریخ و نقد وهابیت (ترجمه کشف الارتیاب)، علامه سید محسن امین، مترجم: علی اکبر فائزی پور تهرانی، نشر مطبوعات دینی، قم، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش، ص ۵۱۲.

[7] منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ابن تیمیة الحرانی، تحقیق: محمد رشاد سالم، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م، ج ۲، صص ۴۳۵ - ۴۳۷.

[8] ر.ک: وهابیت برسردوراهی، ناصر مکارم شیرازی، مدرسه امام علی بن ابی طالب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش، ص۸۸؛ سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش، ص ۵۸۹.

[9] ر.ک: مرزهای توحید و شرک در قرآن، جعفر سبحانی تبریزی، ترجمه: مهدی عزیزان، مشعر، تهران، ۱۳۸۰ش، ص ۱۵۹؛ توحید در قرآن، عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء، قم، ۱۳۹۵ش، صص ۶۰۰-۶۰۰۴.

[10] آیین وهابیت، جعفر سبحانی، دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ هفدهم، ۱۳۹۲ش، ص۹۱.

[11] کهف / ۲۱.

[12] العین، خلیل بن احمد فراهیدی، دار الهجره، قم، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص ۵۴: «البَدْعُ: إحداث شیء لم یکن له من قبل خلق ولا ذکر ولا معرفة.»

[13] فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، احمد بن حجر عسقلانی، دار المعرفه، بیروت، بی تا، ج ۵، ص ۱۵۶.

[14] الرسائل، سید مرتضی علم الهدی، مؤسسه النور، بیروت، بی تا، ج ۳، ص ۸۳

[15] تبرک توسل بدعت جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸ش، ص۷۲.

[16] حج / ٣٢.

[17] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج ۱۴، ص ۹۷.

[18] شوری / ۲۳.

[19] سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، ص ۵۸۰.

[20] تاریخ بغداد، أبوبکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی، دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق / ۲۰۰۲م، ج ۱، ص ۱۵۴.

[21] البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، ج ۸، ص ۶۵.

[22] المنتظم، علی بن محمد جوزی، دارالکت العلمیة، بیروت، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص ۳۸۷.

[23] کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن امین، کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ سوم بیتا بیجا، ص۳۱۴

[24] الوافی بالوفیات خلیل بن ابیک صفدی، تحقیق احمد ارناووط و ترکی مصطفی، داراحیاء التراث بیروت، ۱۴۲۰ق، ج ۱۰، ص ۱۰۸.

[25] صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، وزارت اوقاف مصر، المجلس الاعلی للشئون الاسلامیة، لجنة إحیاء کتب السنة، قاهره، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص ۳۹۴: «لا مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی رَضِی اللهُ عَنْهُمْ، ضَرَبَتْ امْرَأَتُهُ الْقُبَّةَ عَلَی قَبْرِهِ سَنَة..

[26] همان، المکتبة الوطنیة، عمان، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص ۱۱۹

[27] الفقه علی المذاهب الأربعة، عبدالرحمن بن محمد عوض الجزیری، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق / ۲۰۰۳م، ج ۱، ص ۴۲۱

[28] سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، ص۵۹۱

[29] صیانة الاثار الاسلامیة، جعفر سبحانی، نشر مشعر، قم، بی تا، صص ۷۹-۸۰.

[30] الفتاوی الفقیه الکبری، ابن حجر الهیتمی، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج ۲، ص ۱۶.

[31] تاریخ و نقد وهابیت، ص ۵۱۶.

[32] صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۶۶.

[33] آیین وهابیت، ص ۶۰.

[34] تهذیب التهذیب، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ق، ش ۲۱۱، ج ۱۹، ص ۳۹۶: «إِنَّهُ أَخْطَأَ فِی خَمْسِ مِأَةٍ حَدِیثٍ.

[35] سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، محقق: شعیب الأرنووط، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ یازدهم، ۱۴۱۷ق، ش ۴۸، ج ۹، ص ۱۴۳

[36] الجرح والتعدیل، عبد الرحمن بن ابی حاتم رازی، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج ۴، ص ۲۲۵.

[37] تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۵۷.

[38] الفقه علی المذاهب الأربعة، ج ۱، ص ۴.

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ

محرم فرا رسيده است. یکی از تعبیراتی که در این ایام زیاد می شنویم این است : لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ویا لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِ‏ الْحُسَيْنِ اما این جملات را چه کسی و به چه دلیلی گفته است ؟در متون روایی این دو جمله در امالی شیخ صدوق نقل شده است .

پرتوی از خورشید سامرّا

گاهی آدمی با دیدن یک حقیقت، آن چنان شیفته و شیدا می شود که ناگزیر از راه و رسم و باورهای قبلی خویش دست می کشد و به آن حقیقتی که قلبش را تسخیر کرده، دل و جان می سپارد.

15 خرداد، حماسه بزرگ

شاید برخی از عزیزان در خم چنبر زندگی گرفتار آمد ه اند که ناخواسته تیشه به ریشة نهضت می زنند. شاید تصورشان این است که با حذف دو سه مناسبت مذهبی یا تاریخی و ملی از تقویم تعطیلی سالانة کشور، همه مشکلات کشور حل می شود و گرفتار شدن ما در خمگردهای پیچاپیچ مدیریت کشور بی سببی نیست از آنجمله تعطیلی این مناسبتها.

نمی از یم

باید بفهمیم که در بقیع چه کسانی خوابیده­اند؟ و این غفلتی که برای ماست، مگر به برکت ذکر این شخصیت­های کبری و آیات عظمی رفع شود. صدوق در کتاب علل الشرایع([1]) و در عیون اخبار الرضا(ع)([2])، این روایت را از امام ششم نقل می­کند: إذَا حجَّ أحدکُمْ فَلْیَختِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ، بعد این حکم را معلل فرموده است. فقه حدیث و درایت روایت مهم است؛ هر زمانی که احدی از شما، حج کند فَلْیَخْتِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ.

دلم هوای تو را دارد ... بگو چه چاره کنم

به مدینه که قدم می گذاری؛ خیلی زود با هوایش، خاکش و حتی خیابان هایش دوست می شوی. وقتی در خیابان هایش راه می روی، بی آنکه فکر کنی با گذشت این همه سال چه تغییراتی در ظاهرش رخ داده است؛ عطر و بوی اسلام روزهای نخستین را در مشام جان حس می کنی؛ آن وقت است که می خواهی در این خاک بمانی و بمیری.

دلم هوای تو را دارد ... بگو چه چاره کنم

به مدینه که قدم می گذاری؛ خیلی زود با هوایش، خاکش و حتی خیابان هایش دوست می شوی. وقتی در خیابان هایش راه می روی، بی آنکه فکر کنی با گذشت این همه سال چه تغییراتی در ظاهرش رخ داده است؛ عطر و بوی اسلام روزهای نخستین را در مشام جان حس می کنی؛ آن وقت است که می خواهی در این خاک بمانی و بمیری.

دلم هوای تو را دارد ... بگو چه چاره کنم

به بهانه 8 شوال؛ سالروز تخریب بقاع متبرکه بقیع

مدفون شدگان در بقیع

مهمترین دفن شدگان بقیع از دیدگاه شیعیان،چهار تن از امامان معصوم هستند که در کنار یکدیگر به خاک سپرده شده اند.

دلم هوای تو را دارد ... بگو چه چاره کنم

به بهانه 8 شوال؛ سالروز تخریب بقاع متبرکه بقیع

گلستان بقیع

بس که پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع بوی گل می آید از چاک گریبان بقیع

فاجعه بقیع، داغی فراموش نشدنی

86 سال قبل در هشت شوال یکی از غم انگیزترین حوادث جهان اسلام و تشیع به وقوع پیوست و جنایتکاران بی خرد وهابی و آل سعود به حریم آل الله حمله ور شده و بقاع متبرکه آنان در بقیع را ویران ساخته و اشیا باارزش آن را غارت کردند.

علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(علیه السلام)

وهابیت که با کنار گذاشتن تمام مذاهب و کشیدن شمشیر تکفیر به روی مسلمانان و ملحق کردن جامعه اسلامی به جمع کفار، تمام تلاش دینی خود را در مبارزه با موضوعاتی مانند زیارت، توسل و شفاعت خلاصه کرد و با پیوند اخوت و دوستی با آل سعود که خود را صاحبان قدرت و ثروت در تمامی ممالک اسلامی می دانند، به مسلمانان نسبت شرک و کفر داد.

بقیــع

«بقیـع»، مزرعه غم و کشتزار اندوه است.

نمی از یم; پاس­داشت مقام ائمه بقیع

باید بفهمیم که در بقیع چه کسانی خوابیده­اند؟ و این غفلتی که برای ماست، مگر به برکت ذکر این شخصیت­های کبری و آیات عظمی رفع شود. صدوق در کتاب علل الشرایع([1]) و در عیون اخبار الرضا(ع)([2])، این روایت را از امام ششم نقل می­کند: إذَا حجَّ أحدکُمْ فَلْیَختِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ، بعد این حکم را معلل فرموده است. فقه حدیث و درایت روایت مهم است؛ هر زمانی که احدی از شما، حج کند فَلْیَخْتِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ.

پشت دیوار بقیع

پیشینه‎ی تاریخی بقیع یا بقیع‎الفرقد یا جنت‎البقیع به دوران قبل از اسلام می رسد ولی در کتب تاریخی به روشنی قدمت تاریخی آن مشخص نشده است. بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان گردید. مردم مدینه قبل از آمدن مسلمانان به آن‎جا اجساد مردگان خود را در دو گورستان «بنی‎حرام» و «بنی‎سالم» و گاهی نیز در منازل و خانه های‎شان دفن می کردند1 و در واقع بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور پیامبر اسلام توسط مسلمین صدر اسلام به وجود آمده است.

فاجعه بقیع، داغی فراموش نشدنی

سال قبل در هشت شوال یکی از غم انگیزترین حوادث جهان اسلام و تشیع به وقوع پیوست و جنایتکاران بی خرد وهابی و آل سعود به حریم آل الله حمله ور شده و بقاع متبرکه آنان در بقیع را ویران ساخته و اشیا باارزش آن را غارت کردند.

نمی از یم

باید بفهمیم که در بقیع چه کسانی خوابیده­اند؟ و این غفلتی که برای ماست، مگر به برکت ذکر این شخصیت­های کبری و آیات عظمی رفع شود. صدوق در کتاب علل الشرایع([1]) و در عیون اخبار الرضا(ع)([2])، این روایت را از امام ششم نقل می­کند: إذَا حجَّ أحدکُمْ فَلْیَختِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ، بعد این حکم را معلل فرموده است. فقه حدیث و درایت روایت مهم است؛ هر زمانی که احدی از شما، حج کند فَلْیَخْتِمْ حَجَّةُ بِزیَارَتِنَ.

فاجعه بقیع، داغی فراموش نشدنی

86 سال قبل در هشت شوال یکی از غم انگیزترین حوادث جهان اسلام و تشیع به وقوع پیوست و جنایتکاران بی خرد وهابی و آل سعود به حریم آل الله حمله ور شده و بقاع متبرکه آنان در بقیع را ویران ساخته و اشیا باارزش آن را غارت کردند.

فاجعه بقیع، داغی فراموش نشدنی

سال قبل در هشت شوال یکی از غم انگیزترین حوادث جهان اسلام و تشیع به وقوع پیوست و جنایتکاران بی خرد وهابی و آل سعود به حریم آل الله حمله ور شده و بقاع متبرکه آنان در بقیع را ویران ساخته و اشیا باارزش آن را غارت کردند.