خدیجه، ای همه خوبی
خدیجه، ای همه خوبی...
درودم بر تو باد ای دختر پاک «خویلد»
ای خدیجه همسر، والای پغمبر
در آن دوراو وحشتزا
-که هرکس نام احمد می شنید و
بانک توحید محمد را
برای کشتنش شمشیر خود را تیزتر میکرد، -
تو تنها یاور آن رادمرد راستین بودی
که مالت را
و جانت را
و عشق جاودانت را،
نثار مقدمش کردی
* خدیجه، همسر والای پیغمبر
تو اول بانوی دنیای اسلامی.
برای ضبط در تاریخ
-که سرمشق زنان باشد-
محمد، حرفها درباره ات میگفت
رسول حق، که با یک احترام خاصی
از بانو بودن ها
سخن میگفت،
می فرمود:
خدیجه با کمکهایش
همیشه یاور من بود
و من با پول او،
بس زخمهای فقر مردم را
دوا کردم
و با لطف و محبتهای بسیارش
همه زخم زبانها را
شفا دادم
* خدیجه، ای چراغ خانۀپیغمبر اسلام
تو وقتی چشم خود را از جهان بستی
محمد، سخت تنها ماند
دگر وقتی که شبها سوی خانه،
راه می پیمود
دلش سرشار از غم بود
که میدانست دیگر
چشم حق بین و خداجوی ترا
در انتظار خود
نخواهد دید
و آوای فرشته گون و پاک تو
به گوش او
نخواهد خورد
و دیگر در کنار تو،
-پناه بی پناهیهای غمگینش-
نخواهد خفت
* خدیجه، ای همه خوبی
تو تنها مالک قلب محمد بودی، آری
چه بعد از تو
زنانی تا به شهر قلب پاک او، سفر کردند
ولی هرگز کسی جای ترا
در قلب او، نگرفت
و تا آن لحظۀآخر
-که چشم از دار دنیا بست-
همیشه یاد تو در عمق جانش بود
همیشه نام تو، ورد زبانش بود.
* و اینک، بار دیگر
من درودم بر تو باد ای دختر پاک خویلد
ای خدیجه، همسر والای پیغمبر.
تو اول بانوی دنیای اسلام جوان بودی
که با مالت محمد را
تو ان جود بخشیدی
و با لطف و محبتهای بسیارت
دل تنگ غمینش را، صفا دادی.
* درود من
-نه تنها من-
که ملیونها چو من، هر روز به
نثار روح پاکت باد