غدیر و هویت شیعی; پاسخ به 4 پرسش درباره غدیر
برخی معتقدند که آن چه پیامبر در غدیر فرمود، یک توصیه بوده است و نه الزام؛ آیا چنین برداشتی صحیح است؟
تفسیر داستان غدیر و حدیث ولایت و امامت، به این که توصیه و یا نظریه شخصی پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است، هیچ سابقه ای در میان علمای شیعه نداشته و هیچ زمانی - جز در این اواخر که برخی نظریه کاندیداتوری امام علی علیه السلام را توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله مطرح کردند - چنین دیدگاهی مطرح نشده است. آن چه شیعه روی آن پافشاری دارد و حدیث غدیر فقط یکی از مستندات آن است، این است که امامت، به نص الهی است و آن چه هم به عنوان شاهد از سوره مائده نقل شده، «بلّغ ما انزل الیک من ربّک» است؛ یعنی چیزی که خداوند به تو فرموده برای مردم بیان کن. این افراد، اگر به عمق حدیث غدیر توجه می کردند، چنین دیدگاهی را مطرح نمی نمودند.
بحث ولاء الهی و انتقال آن از خداوند به رسول و از رسول به امام علی علیه السلام مطرح است و نه یک توصیه. رسول خدا صلی الله علیه وآله اگر قصد توصیه داشت، می توانست آن را با عبارات دیگری که به معنای توصیه باشد ارائه کند.
جایگاه غدیر در شکل گیری تاریخ شیعه، تا چه میزان موثر بوده است؟
غدیر، هسته مرکزی معتقدات شیعه است و در واقع، اصل اسلام، توحید، نبوت و معاد است؛ اما اینها در دایره ولایت، مفهوم می یابند و این ولایت هم متکای اصلی اش، حدیث غدیر است. در اسلام، معتقدات دینی و فرایض عملی، در چهارچوب اعتقاد به ولایت الهی و پس از آن ولایت نبی و وصی، مفهوم اصلی خود را می یابند. شیعه و در رأس آنها و در سرخط تاریخ تشیع، عمار، سلمان، ابوذر و مقداد، دنبال همین حدیث غدیر بودند و ولایت خویش را با امام علی علیه السلام استوار کردند. در تاریخ طبری آمده است که به جز عامه مردم که در وقت خلافت امام، با آن حضرت بیعت کردند، دسته ای بر اساس «ولایت» و این که ما بر این اصل که با دوستان تو دوست و با دشمنان تو دشمن باشیم، بیعت می کنیم. شرطة الخمیس، اصحاب نزدیک و ولایی حضرت بودند و تشیع، از این جا آغاز شد. اشعار اصحاب امام علی علیه السلام در صفین، مبتنی بر کلمه وصایت است. آنان، علی علیه السلام را وصی رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانستند. بسیاری از آنان، حدیث غدیر را در اشعار خود که برابر امام می خواندند، درج می کردند. امام علی علیه السلام در ابتدای ورود به کوفه، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و فرمود: هر کس که در حادثه غدیر بوده است، برخیزد و شهادت دهد که گروه زیادی برخاسته، شهادت دادند و تشیع، از همین جا آغاز شد و ادامه یافت.
برخی بر این باورند که شیعه مدت ها بعد از شهادت علی علیه السلام هویّت مستقل پیدا کرد؛ آیا این موضوع، درست است؟
همه مذاهب، در شکل مذهب و صورت فرقه ای خویش، به تدریج شکل گرفته اند؛ مثلاً مذهب حنفی، در قرن دوم، حنبلی، در قرن سوم، شافعی، در اواخر قرن دوم و مالکی نیز در اواخر قرن دوم، شکل گرفته است. حتی مذهب اشعری که در حال حاضر اکثریت قریب به اتفاق سنّیان - به جز وهابیان - به آن اعتقاد دارند، در قرن چهارم به وجود آمد. وهابیت نیز به این شکل و شمایل مشخص، از قرن هشتم به وسیله ابن تِیمیّه و یا به عبارت صریح تر، از محمد بن عبدالوهاب (متوفای 1206) پایه گذاری شد. اگر مقصود شکل گیری به این معنا باشد، تشیع فقاهتی از زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام شکل گرفته است؛ اما اگر مقصود، هسته مرکزی تشیع و اعتقاد به ولایت است، این به غدیر و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله - که ثابت و استوار بر حق ماندند - باز می گردد. به یک معنای دیگر هم می توان گفت که اگر تشخص شیعه به برخی از احکام فقهی و تفاوت آن با دیگران است که بسیاری از آن چه را که شیعه به آنها اعتقاد دارد، بسیاری از صحابه هم به آن اعتقاد داشتند. ما می توانیم مکتب اهل بیت علیهم السلام را در بخش کلام و فقه، با قرآن و روایات صحیح و حتی با دیدگاه های صحابه عالم و عاقل مقایسه کنیم و ببینیم که آیا تشیع به متون اصیل اسلامی نزدیک تر است یا عقاید و دیدگاه های دیگران. بحث بر سر زمان شکل گیری، روش مناسبی نیست؛ زیرا هر چهار مذهب فقهی سنی از قرن دوم به بعد شکل گرفتند.
تغییر و تحولات شیعه از هنگام شهادت امام علی علیه السلام تا دوران صفوی و از آن دوران تا به امروز، چگونه بوده است؟
هر مذهبی در طول تاریخ، به تناسب مسائلی که در برابرش مطرح شده، دیدگاه هایی را طرح کرده است و نیز هر مذهب و آیینی، از زمانی که در اختیار مردم قرار می گیرد، ممکن است گرفتار تحریف و انحراف در بخشی از اجزای خود شود. اصل اسلام، تشیع و آیین ها و فرقه های دیگر نیز از این روال کلی دور نبوده اند. بسیاری از اوقات، عوام مردم به دلیل نبودن راهنما و مفسر واقعی دین، آیین خود را به سمت و سویی برده اند که با اصل و اساس آن، سازگاری ندارد. تشیع هم از این قاعده کلی مستنثا نیست. بسیاری از غالیان شیعه در زمانی که امامان در محدودیت سیاسی بودند و اجازه نداشتند رهبری شیعه را با قدرت تمام انجام دهند، توانستند در صفوف شیعیان رخنه کرده، افکار انحرافی خود را در آن وارد کنند. این قبیل انحرافات، هیچ گاه شیعه را از مدار اصلی خود خارج نکرده است؛ دلیل آن هم این است که از ابتدا، اصحاب امامان و بعد علمای شیعه، با دقت به ثبت و ضبط احادیث و نقد و بررسی آنها پرداختند و هر بار هم که انحرافی روی می داد، در برابر آن موضع می گرفتند. به همین دلیل بود که امامان، شیعیان غالی را کافر خطاب کردند؛ زیرا آنان، الوهیت را که خاص حضرت باری بود، به امامان یا خودشان نسبت می دادند. در جامعه شیعه، گاهی اخباری گری غلبه داشته و گاهی اصول گرایی و هر بار که اصول گرایی در عقاید و احکام غلبه داشت، شیعه به خط اعتدال نزدیک تر بوده است؛ اما هر گاه که اخباری گری و ظاهربینی غلبه داشته، زمینه برای انحراف فراهم بوده است. در زمان ما هم برخی نشانه های ظهور ظاهربینی، به چشم می آید.