تبریک و تهنیت گویی در روز غدیر
حلبی از ابوسعید خدری روایت کرده است: سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای مردم! به من تهنیت بگویید، زیرا خدا مرا به نبوّت و اهل بیتم را به امامت برگزید.»[1]
و حمیری در قرب الاسناد با سند خود از امام صادق روایت کرده است: «سپس به مردم دستور داد که با علی علیه السلام بیعت کنند و مردم چنین کردند.» قمی در تفسیرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «رسول خدا به مردم فرمود درود بفرستید به علی به خاطر امیرالمؤمنین شدن.»[2] و شیخ صدوق در أمالی با سند خود از ابن عباس روایت کرده است: «آن حضرت به اصحاب خود فرمود که یکی یکی به علی علیه السلام به خاطر امیرالمؤمنین شدن تبریک بگویند.»[3]
در جامع الاخبار آمده است: «اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد امیرالمؤمنین آمدند و ولایتش را تبریک گفتند و اولین کسی که به وی تبریک گفت، عمر بن خطاب بود که گفت: ای علی، مولای من، و مولای هر مرد و زن مؤمنی گردیدی.»[4]
طبرسی در احتجاج با سند خود از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا فرمود: «ای مردم، شما بیش تر از آن هستید که همگی بخواهید در یک وقت با من دست بیعت بدهید. برای همین خدای متعال به من دستور داده است که از زبان های شما برای ولایت علی و ائمه ای که بعد از او می آیند و از من و او هستند، اقرار بگیرم، چنان که به شما اعلام کردم که ذریه من از صلب او هستند. پس همگی بگویید: ما شنیدیم و مطیع و راضی هستیم و در مقابل آنچه از سوی پروردگار درباره جانشینی علی و اولادش ابلاغ کردی، تسلیم هستیم. ما براین امر با قلب ها و جان ها و زبان ها و دست هایمان با تو بیعت می کنیم و بر همین بیعت زندگی می کنیم و می میریم و دوباره مبعوث می شویم. ما در آن هیچ تغییر و تبدیل و شک و ریبه ای روا نمی داریم و عهدشکنی نمی کنیم و میثاق خود را نقض نمی کنیم و از خدا و تو و امیرالمؤمنین و اولادش که از ذریه تو و از صلب علی هستند و از حسن و حسین می آیند، اطاعت می کنیم، زیرا جایگاه و منزلت آن ها را می دانیم.
مردم در جواب پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فریاد زدند: شنیدیم و امر خدا و رسولش را با قلب ها و زبان ها و دست هایمان اطاعت کردیم. سپس به طرف علی علیه السلام رفتند و با او بیعت کردند و اولین کسانی که با وی بیعت کردند، خلفای سه گانه بودند و بعد از آن مهاجرین و انصار و سپس بقیه مردم بر حسب مقام و منزلتشان پیش آمدند و بیعت کردند... این بیعت گیری سه روز ادامه پیدا کرد و هرگاه قومی با علی علیه السلام بیعت می کردند، رسول خدا می فرمود: حمد و سپاس خدایی راست که ما را بر تمام جهانیان برتری داده است.[5]
مرحوم مجلسی پس از بیان این خطبه می نویسد: تمام این خطبه را علی بن مطهر حلی در کتاب العدد القویه با اسناد خود به زید بن ارقم روایت کرده است.[6]
شیخ مفید در ارشاد می نویسد: پس نماز ظهر را خواند... سپس به علی علیه السلام فرمود که در خیمه ای که در کنار خیمه اش بود بنشیند و به مردم دستور داد که گروه گروه نزد علی بیایند و جانشینی و امیرالمؤمنین شدن وی راتبریک بگویند و مردم این کار را انجام دادند. سپس به همسرانش و زنان مؤمنین فرمود که بر علی علیه السلام وارد شوند و امیرالمؤمنین شدنش را تبریک بگویند و آن ها نیز این کار را کردند.[7]
پی نوشت ها:
[1] مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 45) 46
[2] بحارالانوار، ج 37، ص 119، حدیث 7 و از تفسیر عیاشى، ج 37، ص 138 / ص 120
[3] همان، ج 37، ص 111 و در مناقب از ثعلبى به نقل از کلبى، ج 3، ص 29
[4] جامع الاخبار، ص 10 و از او در بحارالانوار، ج 37، ص 166 و مناقب آن را از خبر ابوسعید حذرى و از شرف المصطفى از براء بن عازب و از التمهید باقلانى نقل کرده است و معناى آن را هم از سمعانى ذکر کرده است و در بحارالانوار، ج 37، ص 107 از أمالى شیخ صدوق از ابى هریره آمده است و فخر رازى آن را در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 433 آورده است و علامه امینى در الغدیر، ج 1، ص 272 - 282 به طور مفصل این مطلب را از 60 مصدر نقل کرده است.
[5] احتجاج، ج 1، ص 82 - 84 و این را قبل از او شهید فتال نیشابورى به صورت موسل در روضة الواعظین، ص 109 - 121 روایت کرده است که سیزده صفحه از کتاب را از ص 68 تا 84 شامل شده است. و این در حالى است که در تفسیر فرات کوفى، ص 505، حدیث 663 از امام صادق علیه السلام از ابن عباس روایت شده است: پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و خطبه کوتاهى ایراد کرد.
[6] بحارالانوار، ج 37، ص 218. چنان که نقل شد این خطبه سیزده صفحه از کتاب احتجاج را شامل شده است. و سید بن طاووس سه صفحه از این خطبه را در اقبال، ج 2، ص 245 - 247 به نقل از کتاب النشرو الطى روایت کرده است که مؤلفش آن را به پادشاه مازندران، رستم بن على به هنگامى که وارد رى شد، هدیه کرد.اوآن راباسلسله سند خود از زیدبن ارقم روایت کرده است.
[7] ارشاد، ج 1، ص 176
منبع : از مدینه تا غدیر، محمدهادی یوسفی غروی، ترجمه و تلخیص: حسینعلی عربی