ده درس از مسلم بن عقیل علیه السّلام
1. داماد خوبان
وصلت با خوبان به نیت قرارگرفتن در مسیر رشد و کمال، توفیقی الهی است.[1] قرآن کریم می فرماید: (الطَّیباتُ لِلطَّیبینَ وَ الطَّیبُونَ لِلطَّیبات)؛[2] «زنان پاک از آنِ مردان پاک، و مردان پاک از آنِ زنان پاکند!».
حضرت مسلم(ع) با رقیه دختر حضرت امیرالمؤمنین (ع)، ازدواج کرد و به افتخار دامادی، امام علی(ع) نائل شد.[3] این پیوند مبارک، جناب مسلم را بیش از گذشته در فضای معنوی و علمی خاندان وحی قرار داد و زمینه رشد او و خانواده اش به شایسته ترین وجهی فراهم شد. برای همین فرزندانش در پرتو رهنمودهای امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفتند و در مکتب تربیتی علوی نشو و نما یافتند. به این جهت مسلم بن عقیل و فرزندانش با تمام وجود در خدمت امام حسین (ع) و عاشوراییان بودند.
داماد خوبان می شوی ای خوب شهرآرای ما خوش می روی در کوی ما خوش می خرامی سوی ما[4]
2. تربیت فرزندان عاشورایی
قرآن کریم یکی از ویژگی های عبادالرحمن را در این آیه شریفه بیان می کند: (وَ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا منْ أَزْواجنا وَ ذُرِّیاتنا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً)؛[5] «و (عبادالرحمن) کسانی هستند که می گویند: پروردگارا! همسران و فرزندانی به ما عطا فرما که [به خاطر اطاعت از پروردگارشان] سبب روشنی چشمانمان شوند، و ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان!».
با این که در تعداد و نام های فرزندان جناب مسلم بن عقیل در بین مورخین و سیره نویسان اختلاف وجود دارد، اما گزارش های رسیده نشانگر روش صحیح تربیتی جناب مسلم در رشد این فرزندان است که انسان هایی عاشق خدا و طالب شهادت در این مسیر پرورش یافته اند. داستان طفلان مسلم(ع)، نمونه ای از این تربیت صحیح است که شیخ صدوق(ره) در کتاب امالی و دیگران نیز آن را نقل نموده اند.[6]
3. سردار فاتح
از دیگر درس های مهم که جناب مسلم به می آموزد حضور با روحیه جهادی مخلصانه در میدان های نبرد جانانه با دشمنان اسلام است. قرآن کریم در مورد رزمندگان فاتح جبهه های نبرد حق علیه باطل می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذینَ یقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صفًّا کأَنهُمْ بنْیانٌ مَرْصُوص)؛[7] «خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی بنایی آهنین اند!».
سد فولادین دشمن با هجوم ما شکست
کوه آهن می شکافد تیزی شمشیر ما[8]
شواهد تاریخی نشان می دهد که حضرت مسلم یکی از قهرمانان بی بدیل و سرداران فاتح میدان های نبرد اسلام با کفر بوده است، که به دو نمونه اشاره می شود:
الف) در فتح آفریقا
حضور جناب مسلم در فتح آفریقا، در سال ۲۱ قمری اهمیت فراوانی دارد. مسلم بن عقیل همراه با تعدادی از برادران خود ازجمله جعفر و علی(ع) در فتح شهر بَهنَساء،[9] شرکت داشت.[10] نام مسلم در این نبرد به کرّات در گزارش های مورخین به چشم می خورد.[11]
ب) در جنگ صفین
از دیگر وقایع زندگی مسلم، حضور او در جنگ صفین است. در این جنگ، امام(ع)، میمنه سپاه خود را به امام حسن (ع)، امام حسین(ع)، عبدالله جعفر و مسلم بن عقیل(ع) سپرد و در میسره نیز محمدبن حنفیه، محمدبن ابی بکر، هاشم بن عتبه (هاشم مرقال) را گمارد و قلب سپاه را نیز با عبدالله بن عباس، عباس بن ربیعه، مالک اشتر، رفاعه بن شداد بجلی، سعیدبن قیس و عدی بن حاتم آراست. هم چنین عماریاسر، عمروبن حمق، عامربن واثله کنانی و قبیصه بن جابر اسدی را در کمین جای داد.[12] رشادت های وی در این نبرد در تاریخ ثبت است. امروزه ما در کنار سفره دلاوری های این راد مردان الهی متنعم هستیم و شهیدان رشید ما هم رهرو چنین قهرمانان میدان نبردند، که زمزمه می کردند:
سمند صاعقه زین کُن، سواره باید رفت
به عرش شعله، سحر چون ستاره باید رفت
4. پیام رسان امین
رساندن پیام الهی به گوش مشتاقان حقیقت، امر خطیری است که شایستگی های ویژه ای می طلبد. قرآن کریم در مورد پیام رسانان مخلص الهی می فرماید: (الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کفی بِاللَّهِ حسیبا)؛[13] «پیام رسانان الهی آنانی هستند که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و [تنها] از او می ترسند، و از هیچ کسی جز خدا بیم ندارند؛ و همین بس که خداوند حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آن ها] است!».
نامه های فراوان و فرستادگان مردم کوفه، امام حسین(ع) را برآن داشت که برای اطمینان بیش تر کسی را به کوفه بفرستد تا درباره دعوت کوفیان تحقیق کند. برای این کار امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل را انتخاب کرد. این یار وفادار و قهرمان میدان نبرد و فضیلت، در نیمه ماه مبارک رمضان سال 60 هجری به دستور حضرت سیدالشهداء(ع) هجرت تاریخی خود را از مکه آغاز کرد.[14]
محدث قمی در این باره می گوید: «امام حسین(ع)، جواب نامه های کوفیان را نوشت و مسلم بن عقیل را فرمان داد تا به سمت کوفه سفر نماید و آن نامه را به کوفیان برساند، جناب مسلم حسب الامر آن حضرت مهیای کوفه شد. پس آن حضرت را وداع کرده از مکه بیرون شد. موافق بعضی کلمات، مسلم نیمه رمضان المبارک از شهر مکه بیرون شد و پنجم شوال المعظّم در کوفه وارد شد.»[15] ایشان برای به انجام رساندن دستور امامِ خود راهی کوفه شد. ره توشه او ایمان و اخلاق و نامه سالار شهیدان(ع) به سران کوفه بود. امام حسین(ع) در آن نامه نوشته بودند:
«این نامه ای است از حسین بن علی به گروهی از مؤمنان و مسلمانان کوفه! پس از ستایش خداوند متعال؛ همانا هانی و سعید نامه های شما را نزد من آوردند و این دو نفر آخرین پیک های شما برای من بودند. من تمام آن چه را که نوشته های شما دربرگرفته بود فهمیدم. گفتار همه شما این بود که ما امام و پیشوایی نداریم، به سوی ما بشتاب؛ شاید خداوند متعال ما را به دست تو هدایت کند. من نیز، برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اعتمادم، مسلم بن عقیل، را به سوی شما می فرستم. اگر او پس از ارزیابی اوضاع کوفه به من گزارش دهد که رأی و نظر شما همان است که در نامه هایتان نوشته اید و منتظرم هستید، سریع به سوی شما خواهم آمد. ان شاءاللَّه. به جان خودم سوگند، امامت و رهبری جامعه جز برای کسی که به کتاب خدا عمل کند، طبق آن حکومت کند، عدالت را به پا دارد، دین خدا را بطلبد و خود را به خدا تسلیم نماید، شایسته نیست. والسلام».[16]
امام حسین(ع)، این نامه را به دست مسلم بن عقیل سپردند و به او توصیه فرمودند: «من تو را به سوی کوفه می فرستم و این ها که می بینی نامه های کوفیان است. زود است خداوند آن چه را نسبت به تو دوست دارد و به آن خشنود است به انجام رساند. امیدوارم من و تو در جایگاه والای شهیدان قرار بگیریم! در سایه لطف و برکات خداوند حرکت کن تا به کوفه داخل شوی و هرگاه به آنجا رسیدی در خانه مطمئن ترین اهل آن شهر منزل کن و مردم را برای پیروی از من دعوت کن و از اطاعت آل ابی سفیان برحذر دار. اگر احساس کردی مردم همگی مرا می خواهند و در بیعت با من یک دل و یک زبان اند، به من گزارش کن تا طبق اطلاعات تو عمل کنم؛ ان شاءالله تعالی».[17]
جناب مسلم در پی این مأموریت خطیر، از مکه خارج شد و به مدینه آمد و از آنجا دو نفر را به عنوان راهنما با خود همراه کرد.[18] او ابتدا مخفیانه به مدینه رفت و مرقد مطهر نبوی(ص) را زیارت کرد و در مسجدالنبی(ص) دو رکعت نماز خواند. آنگاه، مخفیانه با بستگانش وداع کرد و شبانه راه عراق را در پیش گرفت و با عزم و اراده ای راسخ، به سوی هدف بلند خویش شتافت.[19]
5. پیشاهنگ قیام حسینی
از ویژگی های بارز حضرت مسلم(ع)، گام نهادن در راهی دشوار و سخت بود. آن گرامی به عنوان پیشاهنگ قیام حسینی (ع)، به سوی مردمی حرکت می کرد که سابقه خوبی در وفاداری به اهل بیت (ع) نداشتند، اما بر این باور بود که در راه حق، به کمی یاور و اندک بودن نیرو نباید توجه کرد؛ چراکه خداوند متعال در پیامی کوتاه وحیاتی به پیامبرش فرمود: (قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مثْنی وَ فرادی)؛[20] «بگو: شما را فقط به یک پند موعظه می کنم این که برای خدا قیام کنید، دونفر، یا تنها».
به طورکلی کار برای خدا، به اراده ای قوی و ایمانی عمیق نیاز دارد. امیرمؤمنان(ع)، در این باره فرمودند: «اَیها الناس لاتستَوحِشُوا فی طَریقِ الهُدی لِقلَّة اَهلِهِ فَاِنَّ الناسَ قَد اجتَمَعوُا عَلی مائِدَةٍ شِبعُها قَصیرٌ وَ جُوعُها طویلٌ؛[21] ای مردم، در پیمودن راه حق، از اندکی اهل حق نهراسید. همانا اکثریت مردم بر سر سفره ای گرد آمده اند که سیری آن کوتاه مدت و گرسنگی اش دراز و طولانی است».
خدای متعال در قرآن از انسان های حق جویی سخن می گوید که به تنهایی به مصاف اهل باطل رفته و با ایمانی راسخ، اعتقادات نادرست مشرکین را مورد هجوم قرار داده اند.
پیامبران، اولیاء الهی، مصلحان اجتماعی و رهبران دلسوز، همواره یکه و تنها قیام کرده اند، اما با باورهای عمیقی که داشته اند به اهداف بلند خود دست یافته اند. امام حسین(ع) نیز به تنهایی و با یارانی اندک قیام کرد. آن حضرت بر این باور بود که اکثریت مردم، و در رأس آنان نخبگان سیاسی - اجتماعی، افرادی عافیت طلب اند و دین خدا را نمی شود به آنان سپرد و به انتظار همکاری شان نشست. آن بزرگوار می فرمودند: «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّین لَعقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّت معَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ؛[22] مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آن هاست. به دور دین تا آنجا گرد می آیند که دنیایشان در رفاه باشد، اما اگر با سختی و گرفتاری آزموده شوند، تعداد دینداران اندک خواهد بود».
6. سالار خط شکن
شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان[23]
در فرهنگ قرآن، خط شکن بودن انسان های صالح و انبیاء الهی مورد توجه قرار گرفته است. قرآن می فرماید: (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکمْ یریدُ أَنْ یتَفَضَّلَ علَیکمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکةً ما سَمِعْنا بهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلین)؛[24] «اشراف کافر قوم نوح به مردم گفتند: این مرد کسی نیست جز بشری هم چون شما. او می خواهد بر شما برتری جوید [و خود را در جامعه مطرح کند]. اگر خدا می خواست [پیامی بفرستد]، فرشتگانی نازل می کرد، که ما چنین حرکتی را هرگز در نیاکان و پدران خود ندیده ایم».
آنان نه تنها انسان های خط شکن در صف مبارزه حق علیه باطل را نمی پذیرفتند، آنان را با توسل به اتهامات گوناگون از جامعه طرد می کردند و می گفتند: (إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ به جُنَّةٌ)؛[25] «او شخص دیوانه ای است که از روی جنون به این کارها دست می زند».
ایستادن در صف مقدم جبهه حق، سعه صدر و شکیبایی می طلبد؛ چراکه آلام روحی و ضربات روانی آن سخت تر از تحمل زخم های جسمی است. در مورد حضرت مسلم نیز این مسأله تحقق یافت؛ زیرا هنگامی که یک تنه خط باطل بنی امیه را شکست، به جنون و سفاهت و جهل و نفاق و تفرقه افکنی متهمش کردند.[26]
امام حسین(ع)، هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل را شنیدند، بر او درود فرستادند و با دیدگانی اشک بار فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صَارَ إِلَی رَوْحِ اللَّهِ وَ رَیحَانِهِ وَ تَحِیتِهِ وَ رِضْوَانِهِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ قضَی ما عَلَیهِ وَ بَقِی مَا عَلَینَا؛[27] خدا مسلم را رحمت کند! او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا سفر کرد. اما! او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است».
7. سبقت در سختی ها
خداوند متعال از پیشروان و سبقت گیرندگان هجرت و نصرت در راه دین ابراز رضایت کرده و پیروزی همیشگی آنان را بشارت داده و از برندگان چنین مسابقه ای به نحو شایسته ای تجلیل به عمل آورده است: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تجْری تحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظیمُ)؛[28] «خداوند از پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آن ها پیروی کردند، خشنود گشت و آن ها از او خشنود شدند. باغ هایی در بهشت برای آن ها فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این همان پیروزی بزرگ است».
طبق این بینش قرآنی، پیشگامان هجرت و جهاد و شهادت کسانی هستند که با اشتیاق کامل سختی ها و زحمات پاسداری از دین خدا را به جان می خرند و به بالاترین درجات در نزد خداوند می رسند.
سفیر عاشورا و پیشگام کاروان اباعبدلله الحسین(ع) با آغوش باز به استقبال سختی ها و مشقت های راه خدا رفت و در سختی ها از عاشورائیان پیشی گرفت. او از همان روز جدایی از رهبر خویش به انواع سختی ها و مشکلات دچار شد؛ برخی از راه ها را چندین بار طی نمود؛ به گرسنگی و تشنگی و سرگردانی مبتلا شد؛ راهنمایان او از تشنگی جان سپردند و خود او با زحمات فراوان به محلی به نام مضیق رسید. او از پانزدهم رمضان تا پنجم شوال، سختی های فراوانی را تحمل کرد تا این که در روز پنجم شوال به منزل مختاربن ابی عبیده ثقفی وارد شد. بعد از آن نیز، تا نهم ذی الحجه، شصت و پنج روز از بحرانی ترین و مشکل ترین روزهای زندگی خود را گذراند؛ اما چون هجرت او در راه خدا و به فرمان حجت الهی بود، هیچ گونه تزلزل و تردیدی در پیمودن راه حق به دل راه نداد.
8. وفای به عهد
از مهم ترین ویژگی های مردان الهی وفای به عهد و پافشاری بر پیمان هایی است که آن ها را تعهد کرده اند.
خداوند متعال انسان های شایسته را با ویژگی وفاداری توصیف کرده و در ستایش دارندگان این خصلت پسندیده فرموده است: (وَ الْموفُونَ بعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِک الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ)؛[29] «آنان که به عهد و پیمان خود، وفا می کنند و در برابر محرومیت ها و سختی ها و در میدان های جنگ استقامت به خرج می دهند، این ها کسانی هستند که راست می گویند [گفتار و رفتارشان یکی است] و پارسایان حقیقی همین ها هستند».
ما چو پیمان با کسی بستیم، دیگر نشکنیم
گر همه زهر است، چون خوردیم ساغر نشکنیم[30]
خداوند متعال وفاداران را در ردیف بهترین دوستان خدا قرار داده و به صراحت اعلام داشته است که:(بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ)؛[31] «آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید [خدا او را دوست می دارد؛ زیرا] خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
هنگامی که لشکریان ابن زیاد حضرت مسلم(ع) را در منزل طوعه محاصره کردند، آن حضرت با اراده ای فولادین به آنان حمله کرد و این رجز را خواند که حاکی از ایمان و استقامت او در راه حق بود:
هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیک مَا أَنْتَ صَانِعٌ
فَأَنْتَ بِکأْسِ الْمَوْتِ لَا شک جَارِعٌ
فَصَبِّرْ لِأَمْرِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ
فَحُکمُ قَضَاءِ اللَّهِ فِی الْخَلْقِ ذَائِع[32]
ای مسلم، این مرگ است. هر چه می خواهی بکن. بدون تردید جام مرگ را خواهی نوشید. در راه انجام فرمان خدا پایدار و شکیبا باش که حکم خدا در میان بندگان همواره جاری است.
ایشان بعد از امان یافتن از دشمن نیز در ادامه رجز خود به پیمان مقدسش اشاره کرده و به انجام آن سوگند یاد نمود:
أَقْسَمْتُ لَا أُقْتَلُ إِلَّا حُرّاً
وَ إِنْ رَأَیتُ الْمَوْتِ شیئاً نکراً
أَکرَهُ أَن أُخْدَعَ أَوْ أُغَرَّا
کلُّ امْرِئٍ یوْماً یلَاقِی شَرّاً
أَضْرِبُکمْ وَ لَا أَخَافُ ضَرّاً
ضَرْبَ غُلَامٍ قَطُّ لَمْ یفِرَّا[33]
سوگند خورده ام و پیمان بسته ام که جز آزادانه و جوانمردانه کشته نشوم، گر چه مرگ را امر ناخوشایندی ببینم.خوف آن دارم که به من دروغ گفته یا فریبم داده باشند، اما بالاخره هر شخصی روزی مرگ را ملاقات خواهد کرد. ای مردمان پیمان شکن، من با شما می جنگم و از هیچ گرفتاری واهمه ندارم، همان جوانمردی که هرگز اندیشه فرار ندارد.
پیش ما رسم شکستن نبود عهد و وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
گر سرم می رود از عهد تو سرباز نپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را[34]
9. جوانمردی
خدای متعال اصحاب کهف را جوانمردان با ایمانی معرفی می کند که ایمانشان را خدای متعال افزایش داد و می فرماید: (إِنهَّمْ فِتْیةٌ ءَامَنُواْ برَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی)؛[35] «آن ها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم». از درخشان ترین فضایل مسلم بن عقیل، همین روحیه جوانمردی، فتوت، پاسداری از فضائل اخلاقی و انسانی و بزرگواری اوست. یکی از جلوه های بارز این خصلت زیبا، هنگامی بود که آن بزرگوار از حمله غافلگیرانه به ابن زیاد در منزل هانی خودداری کرد و در پاسخ شریک بن اعور که به او گفت: چرا ابن زیاد را رها کردی، درحالی که می توانستی به راحتی از شر او خلاص شوی؟ فرمود:
اولاً: همسر هانی مرا قسم داد که ابن زیاد را در خانه او نکشم؛
ثانیاً؛ ما خانواده ای هستیم که از مکر و حیله بیزاریم: «انّا اهْلُ بَیتٍ نَکرَهُ الْغَدْرَ؛[36] ما خاندانی هستیم که از مکر گریزانیم»؛
ثالثاً؛ به یادم آمد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «الْإِیمانَ قیدَ الْفَتْک؛[37] ایمان مانع حمله غافلگیرانه است»؛
رابعاً؛ این گونه کشتن ها به دور از جوانمردی و فتوّت است و این کار انسان های عاجز و ناتوان است.[38]
استاد مطهری(ره) می نویسد: «آل علی(ع) همان طورکه با مخالفین خود از لحاظ مقصد و هدف فرق داشتند، از نظر استخدام وسیله و سبب نیز فرق داشتند. آن ها هر وسیله ای را برای رسیدن به هدف به کار نمی بردند، به عنوان مثال معاویه به مسموم کردن -که یکی از اعمال ناجوانمردانه دنیاست - متوسل می شد. او امام حسن(ع) و مالک اشتر نخعی و سعدوقاص و حتی عبدالرحمن بن خالد را، که بهترین دوستش بود و چشم به خلافت معاویه بعد از او داشت، مسموم کرد. وی می گفت: خداوند لشکریانی از عسل زهرآلود دارد. ولی آل علی (ع) از به کاربردن این وسایل امتناع داشتند؛ زیرا با مقصدشان که اشاعه فضیلت بود منافات داشت. مسلم بن عقیل حاضر نشد ابن زیاد را در خانه هانی با حیله و غافل گیرانه بکشد و گفت: «انّا اهْلُ بیتٍ نکرَهُ الْغدْرَ؛ ما خاندانی هستیم که از مکر گریزانیم».
مسلم بن عقیل هنگامی که متوجه شد ابن زیاد، هانی را دستگیر کرده و اراده قتل او را دارد، با عده ای به دارالعماره حمله کرد و ابن زیاد و همراهانش را به مبارزه رودررو و مردانه دعوت کرد.[39]
مسلم بن عقیل این شیوه انسانی را از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت آن حضرت آموخته بود. در سیره آن بزرگواران مکر و حیله راه نداشت و آنان برای رسیدن به مقاصد عالیه انسانی، هرگز از وسیله های غیر انسانی و رذیلانه بهره نمی گرفتند. داستان مبارزه علی(ع) با عمربن عبدود شاهد روشنی بر این ادعا و محبت امام حسین(ع) نسبت به لشگریان حُر از دیگر کرامات اهل بیت(ع) در میدان های انسانیت و اخلاق است.
10. عشق به شهادت
جناب مسلم(ع) این پیام قرآنی را به شایسته ترین صورت معنا کرد که: (وَ مَن یقَاتِلْ فی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)؛[40] «و آن کسی که در راه خدا بجنگد و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد».
بهترین و زیباترین هدیه الهی به انسان های وارسته را می توان شهادت و جانبازی در راه حق دانست؛ زیرا شهادت بهترین و مقدس ترین نوع مرگ است. شهادت مرگ معمولی یا هلاکت کورکورانه نیست، بلکه به فرموده استاد مطهری(ره): «فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس».[41]
صدرالمتألهین می گوید:
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه دو کون فتح از عشق استهرچند سپاه او شهیدند همه
حضرت علی(ع) در مورد ارزش و جایگاه شهادت می فرمایند: «إِنَّ أَفْضَلَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ عَلَی مِنْ مِیتَةٍ عَلَی فِرَاش؛[42] بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست. قسم به خدایی که جانم در دست اوست، کشته شدن با هزار ضربه شمشیر در راه خدا، برایم شیرین تر و راحت تر از مرگ در بستر بیماری است».
عشق به شهادت در مکتب اهل بیت(ع) یک فرهنگ جاافتاده است. امام حسین(ع) بارها مراتب شهادت طلبی خویش را اعلام کرده بود. آن حضرت هنگام اعزام حضرت مسلم به مصاف دشمن نیز برای او آرزوی شهادت کرده بود: «أَنَا أَرْجُو أَن أَکون أَنَا وَ أَنْتَ فی دَرَجَةِ الشُّهَداءِ؛[43] امیدوارم من و تو در زمره شهدا و در جایگاه آنان باشیم».
مسلم بن عقیل عاشق جانبازی در راه حق بود. او بعد از مقاومت سرسختانه و رشادت های بی نظیری که در برابر نیروهای ابن زیاد از خود نشان داد و در مقابل نیروهای ستمگر ابن زیاد پایداری نمود، بالاخره در روز چهارشنبه نهم ذی الحجه سال 60 هجری قمری، در روز عرفه به شهادت رسید.[44]
ارباب مقاتل برای جناب مسلم بن عقیل، فرزندانی را ذکر کرده اند که همگی در حماسه عاشورا به مقام شامخ شهادت نائل شده اند و علاوه برآن برادران و برادرزادگان جناب مسلم نیز در این ایثارگری و فداکاری مخلصانه به طورگسترده شرکت نموده اند، که عبارت اند از:
الف) فرزندان
احمدبن مسلم بن عقیل بن ابی طالب(ع)، عبداللّه بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب، محمدبن مسلم بن عقیل، ابراهیم بن مسلم بن عقیل،[45] ابوعبداللّه بن مسلم بن عقیل،[46] عبدالرحمن بن مسلم بن عقیل، مسلم بن مسلم بن عقیل،[47] عبیدالله بن مسلم بن عقیل.[48]
ب) برادران
عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب، جعفربن عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن عقیل، ابراهیم بن عقیل، ابوسعید بن عقیل،[49] جعفربن عقیل بن ابی طالب،[50] موسی بن عقیل بن ابیطالب.[51]
ج) برادرزاده ها
محمدبن ابی سعیدبن عقیل بن ابی طالب، احمد بن محمدبن عقیل.[52]
اینان گروهی از شهیدان آل عقیل در انقلاب عاشوراست که جان خود را فدای راه الله و اهداف مقدس امام حسین (ع) کرده اند.
غیر از ویژگی هایی که برای شخصیت حضرت مسلم بن عقیل برشمردیم، صفات برجسته دیگری نیز وجود دارد که حق جویی و باطل ستیزی؛ گذشتن از جلوه های زیبای زندگی در اوج جوانی؛ امین و مورد اعتماد سالار شهیدان (ع) بودن؛ شجاعت و صلابت؛ عبادت و تعهد؛ صبر و استقامت؛ صداقت در رفتار و گفتار؛ سعه صدر و حسن تدبیر؛ آگاهی از معارف اسلامی و مسائل سیاسی و... ازجمله آن هاست. در مورد عظمت مسلم نوشته اند: «مسلم بن عقیل به وفور عقل و علم و تدبیر و صلاح و سداد و شجاعت ممتاز بود».[53] مسلم بن عقیل، اولین شهید راه امام حسین(ع)، آنچنان بزرگواری و عظمت دارد که عبارت را گنجایش توصیف آن نیست. گفتیم که مسلم درگذشته نیز در رکاب علی(ع) در جنگ صفین دوشادوش حسین(ع) و عبدالله جعفر عظمت و دلاوری خود را به اثبات رسانده بود.[54]
پی نوشت ها:
[1] البته اگر قصدی الهی در میان نباشد ممکن است نتیجه عکس شود.
[2] نور / 26.
[3] تاریخ الأمم و الملوک، ابوجعفر محمدبن جریر طبری، دارالتراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۵۹؛ إعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1390ق، ج۱، ص۳۹۷.
[4] دیوان شمس تبریزی، جلال الدین محمد بلخی، امیرکبیر، تهران، 1363ش، غزلیات، غزل31.
[5] فرقان / 74.
[6] الامالی، محمدبن علی بن بابویه شیخ صدوق، کتابچی ، تهران، 1376ش، صص۸۳-۸۸؛ مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، نشر مفید، قم، ج۲، صص۵۴ -۵۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۰.
[7] صف / 4.
[8] نصرالله مردانی.
[9] «بَهنَساء»، نام منطقه ای در آفریقای شمالی است. این سرزمین منطقه ای پهناور و حاصل خیز در مصر و واقع در کرانه باختری رود نیل است. در آن سرزمین بقعه ای وجود داشته که مردم آن سامان، آن را محل اقامت حضرت عیسی(ع) و مادرش می انگاشتند. معجم البلدان، شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الروحی، دارصادر، بیروت، 1399ق، ج1، ص516.برخی از مفسرین می گویند آیه 50 سوره مبارکه مؤمنون: (وَ جَعَلْنَا ابنَ مرْیمَ وَ أُمَّهُ ءَایةً وَ ءَاوَینَاهُمَا إِلی رَبْوَةٍ ذَات قرَارٍ وَ مَعِین)؛ «و ما فرزند مریم [عیسی] و مادرش را آیت و نشانه ای قرار دادیم؛ و آن ها را در سرزمین مرتفعی که دارای امنیت و آب جاری بود جای دادیم». واقدی، فتوح الشام، محمدبن عمر واقدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417ق، ج2، ص213.
[10] الشهید مسلم بن عقیل، صص76-77.
[11] فتوح الشام، ج2، صص233 و 304.
[12] مناقب آل ابی طالب(ع)، عبدالله بن شهر آشوب مازندرانی، بیروت، ذوی القربی، بیروت، 1421ق، ج3، ص197؛ لسان المیزان، احمدبن حجر عسقلانی، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1406ق، ج5، ص310؛ الشهید مسلم بن عقیل، ص75.
[13] احزاب / 39.
[14] فرسان الهیجاء، ذبیح اﷲ محلّاتی، مرکز نشر کتاب، تهران، 1390ق، ج2، ص68؛ مروج الذهب، علی بن الحسین بن علی المسعودی، دارالفکر، بیروت، 1409ق، ج2، ص86؛ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، دلیل ما، قم، ١٣٧٩ش، ج 1، ص 306.
[15] منتهی الامال، ج1، ص306.
[16] «مِنَ الْحُسَین بْنِ عَلی اِلَی اْلَمَلأِ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ المؤمِنینَ اَمّا بَعدُ فَاِنَّ هانیاً وَ سَعیداً قَدَّما عَلی بِکتُبِکم وَ کانا آخِرَ مَن قَدِمَ عَلی مِن رُسُلِکم وَ قَد فَهِمتُ کلَّ الَّذی اقتَصعتُم وَ ذَکرتم وَ مَقالَةُ جُلِکم اَنَّهُ لّیسّ لّنا اِمامٌ فَاقبِل لَعَلَّ اللّهَ اَن یحمَعنا بِک عَلَی الهُدی وَ اَنَا باعِثٌ اِلیکم اِلیکم اَخی وَ ابنَ عَمّی وَ یقَتی مِن اَهل بَیتی مْسلِم بن عقیل فَاِن کتَبِ اِلی بانَّهُ قد اجتَمعَ رَأی مَلاِئکم وَ ذَوی الفَضلِ مِنکم عَلی مثل ما قدَمت بِهِ رُسُلُکم وَ تَواتَرت بِهِ کتُبِکم اَقدَمُ اَلیکم وَ شکاً ان شاءَاللَّه وَ لَعَمری مَا الِامامُ اِلا الحاکم القائِمُ بِالقِسطِ الدائِنُ بدینِ اللهِ الحابِسُ نَفسَهُ علی ذات اللَّه والسلام». مناقب آل ابی طالب(ع)، ج4، ص 90؛ بحارالانوار، ج44، ص334.
[17] کلمات الامام الحسین(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، نشر معروف، قم، 1416ق، ص314؛ فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، محمد دشتی، نشر مشهور، قم،1380ق، ص404.
[18] تاریخ طبری، ج4، ص258.
[19] العوالم، عبدالله بحرانی اصفهانی، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1407ق، ص184.
[20] سباء / 46.
[21] نهج البلاغه، سیدمحمدبن حسین رضی، ترجمه: محمد دشتی، انتشارات لاهیجی، تهران، 1379ش، خطبه201.
[22] بحارالانوار، ج44، ص382.
[23] حافظ.
[24] مؤمنون / 24.
[25] همان / 25.
[26] الارشاد، محمدبن محمد مفید، مؤسسه آل البیت(ع)، نشر کنگره مفید، قم، 1413ق، ج2، ص56؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، مؤسسه دارالکتاب، قم، 1385ش، ص 67.
[27] بحارالانوار، ج44، ص372.
[28] توبه / 100.
[29] بقره / 177.
[30] وحشی بافقی.
[31] آل عمران / 76.
[32] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص93؛ بحارالانوار، ج44، ص354.
[33] همان.
[34] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل6.
[35] کهف / 13.
[36] إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قاضی نور الله تستری، ج33، ص178.
[37] بحارالانوار، ج44، ص344.
[38] همان، ج44، ص344؛ فرسان الهیجاء، ج2، ص69.
[39] حماسه حسینی، شهید مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، 1397ش، ج3، ص119.
الامام الصادق، أسد حیدر، المجمع العالمی لأهل البیت (ع)، 1425ق، ص108.
[40] نساء / 74.
[41] قیام و انقلاب مهدی(عج)، شهید مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، 1375ش، ص86.
[42] الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص53.
[43] مقتل الحسین (ع)، موفق بن احمد خوارزمی، انوارالهدی، قم، 1423ق، ج1، ص196.
[44] الارشاد، شیخ محمدبن محمدبن نعمان مفید، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1413ق، ج2، ص66.
[45] این دو برادر (محمد و ابراهیم)، معروف به طفلان مسلم هستند که یک سال بعد از شهادت امام حسین(ع)، از زندان ابن زیاد فرار کردند و توسط یکی از کوفیان به شهادت رسیدند.
[46] در زیارت ناحیه مقدّسه آمده: اَلسَّلامُ عَلَی عَبْدِاللّهِ بْنِ مُسْلم بن عقیل وَ لَعَنَ اللّهُ قْاتِلَهُ وَ رامِیهُ عَمْرِوبْنِ صَبیحِ صَیدَاوِی.
[47] پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، صص 63 و 91 و 335 و 241 و 247 و 358.
[48] در زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان(عج) از او چنین یاد شده است: اَلسَّلامُ عَلَی عُبْیدُاللّهِ بْنِ مُسْلم بن عقیل وَ لَعَنَ اللّهُ قْاتِلَهُ وَ رامِیهُ عَمْرِوبْنِ صَبیحِ صَیدَاوِی.
[49] پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، صص 63 و 241 و 247.
[50] وی پس از شهادت عبداللّه بن مسلم عازم میدان شد و این رجز را خواند: «اَنَا الْغُلامُ الأبْطَحِی الطّالِبی...»؛ و پس از جنگی دلیرانه و کشتن تعدادی از سپاه دشمن، سرانجام، خود به وسیله بشربن سوط به شهادت رسید. در زیارت ناحیه چنین آمده: السَّلامُ عَلی جَعْفَرِبْنِ عَقیلٍ، لَعَنَ اللّه قاتِلَهُ وَرامِیهُ بِشْرَبْنَ خُوط.
[51] موسی پس از شهادت برادرش جعفربن عقیل در برابر دشمن ایستاد و چنین رجز خواند: «یا معْشَرَ الْکهُوِل و الشُبّاِن اَضْرِبُکمْ بالسَّیفِ و الِسّنان...»؛ او بعد از به هلاکت رساندن 30 تن به شهادت رسید. پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص367.
[52] ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، شیخ محمد سماوی، زمزم هدایت، قم، 1384ش، ص219؛ پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص90.
[53] منتهی الامال، ج1، ص303.
[54] معجم رجال الحدیث، ج19، ص166