ستاره ای در افق تاریک مغول
برچسپ ها: طوسی ، خواجه ، افق ، نصیرالدین ، تاریکی ، ناریکی ، مغول
دورانی را در نظر بگیرید که در اثر حمله قومی فاقد فرهنگ به یکی از قدیمیترین و پیشرفته ترین تمدن های بشری، به وجود آمده است. عصری که در آن شمشیر حکم می راند و کتاب های علمی تا حد هیزم تنزل یافته، عامی و عالم با یک تیغ زده می شوند و اصطبل و کتابخانه در یک آتش می سوزند. آتش خشم و بی فرهنگی مغول، گلستان ایران زمین را که با نور اسلام جلا یافته، در کام خود فرو می برد. از یک طرف مغول آتش می زند، از طرف دیگر فرقه «اسماعیلیه» ظلم و فساد را از حد می گذ راند و بنی عباس نیز در ساز و کار درگیری با یورش مغول است. در این بلوای قدرت و شمشیر شاید تصور رشد علمی و پرداختن به اخلاق، فلسفه، نجوم، منطق و ریاضیات بسیار بعید باشد. ولی ستاره ای مانند «خواجه نصیر الدین طوسی» این تصور را محقق ساخت. در اینجا قصد نداریم به شخصیت علمی خواجه، آثار و رسالات ایشان بپردازیم بلکه تنها می خواهیم چهره ای را معرفی کنیم که در سخت ترین شرایط تاریخی، آستین معرفت را بالا می زند و با خلق و خوی کریم، و علم نافذ خود به احیای علوم اسلامی می پردازد و به داد تمدن اسلامی و بلکه تمدن انسانی می رسد.
خواجه نصیر از اهالی همین سرزمین بود، کسی که با توان علمی بالا دچار خود خواهی و کبر نشد و با سعه صدر به امور مردم پرداخت و در این مسیر آن چنان خالصانه وارد شد که قوم متهاجم مغول را تعلیم و دل آنان را با اسلام رام ساخت. چیزی که شاید در تخیل هم، جا نگیرد و واضح است که این ایمان خواجه بود که این مسیر را، فرا روی مغول، قرار داد و گرنه مغول، علم را نمی شناخت که با قدرت آن رام شود.
در ابتدای حمله مغول، خواجه بنا به درخواست اسماعیلیان، به همراه خانواده در یکی از قلعه های آنها ساکن گردید و در مدت 26 سال، علی رغم اختلاف مرام، در کنار آنان آزادانه و به آرامی به تحقیقات علمی پرداخت و تالیفات فراوانی در زمینه های مختلف علمی بر جای گذاشت. در آخر نیز با مشورت و صلاحدید خواجه، این قلعه تسلیم هلاکوخان، نوه کوچک تر چنگیز شد تا مانع خونریزی و قتل عام بیهوده مردم شود و کتابخانه عظیم قلعه الموت از آتش سوزی نجات یابد. پس از این ماجرا هلاکوخان با احترام خواجه را پذیرفت و از او تجلیل کرد و به این ترتیب دوران جدیدی در زندگی خواجه آغاز شد تا به کمک خان مغول که به اسلام گرویده و علاقمند به علم و ادب ایران زمین بود، به جمع آوری علوم و کتب اسلامی بپردازد و ذخایر عظیم تمدن اسلامی را از زوال همیشگی نجات دهد.
پس از فتح بغداد، هلاکو خواجه را به ساختن رصدخانه تشویق کرد و موقوفات را به او واگذار کرد تا رصدخانه «مراغه» شکل بگیرد. در کنار این رصدخانه کتابخانه بزرگی بالغ بر چهارصد هزار جلد کتاب ایجاد شد.
گروهی خواجه را بر هم زننده وحدت دو ملت عربی و اسلامی می دانند در صورتی که اگر اقدامات خواجه نبود، شاید دیگر چیزی از تمدن اسلامی باقی نمی ماند که در چگونگی تأثیر خواجه در آن بحثی صورت گیرد. تیز هوشی و زمان شناشی خواجه نصیر موجب پیشبرد اقدامات او شد که همگی در جهت اصلاح امور مردم و احیای علمی آن دوران بود. شخصیتی که در کنار فرقه ای نه چندان صلح طلب مانند اسماعیلیه، دوام می آورد، رشد می کند و موجب نجات مردم این فرقه از قتل عام می شود. همین طور با ایجاد همزیستی میان مغول و مسلمانان، از نیروی مغول برای بازگرداندن هویتی که خود موجب تخریب آن شده بهره می گیرد.
در روزگاری به سر می بریم که قدرت در دست نااهلان است و شاید بازیابی دوران اقتدار و شکوه اسلامی بیشتر شبیه رویایی کودکانه باشد و عده ای دستیابی به حیات علمی را مرهون قدرت سیاسی یا نظامی بدانند. ولی مطالعه زندگی خواجه و بازیابی رشد علمی در آن دوران سیاه، گواه این است که مسیر رشد علمی از مرزهای تسخیر شده جغرافیایی نمی گذرد، بلکه اراده ای الهی می خواهد که از قلوب رام شده انسانی عبور می کند. با تصویر اسلام و علوم حقیقی می توان ارزش آن را آشکار کرد و پس از آن شاهد رخنه آن در تمامی جهان شد.
برای دستیابی به این اراده، نیاز به تقویت بنیاد علمی، اعتقادی و اخلاقی از درون داریم تا برای پرکردن جاهای خالی تمدن انسانی در نمانیم.
امروز هر جوانی در ایران زمین پتانسیل خواجه شدن را دارد و از نوادگان چنگیز می توان استعداد هلاکوخان شدن را کشف کرد. باشد که توفیقات الهی شامل حال مردمان این دیار باشد.