شباهت های اعتکاف و احرام
برچسپ ها: اعتکاف ، احرام ، شباهت
اعتکاف، آبشار زلال عبودیت بر پیکر خسته از گناه است تا صفا و روشنی قلب را ارمغان آورد و نسیم عطر آگین آن روح را نوازش دهد و دستان گنهکار را، در دستان خدا قرار دهد، تا دیگر به استقبال گناه نرود.
* حقیقت اعتکاف
اعتکاف از امور ارزشمندی است که سابقه آن به قبل از اسلام نیز می رسد [1] و خصوصیات آن در اسلام به گونه دیگری مورد توجه و دستور قرار گرفته است. اصل اعتکاف به معنی«انقطاع عن الخلق» و به سوی خدا توجه پیدا کردن است، به طوری که پاسی از عمر، خود را از افکار گوناگون تخلیه کند، برخی از مشتهیات نفسانی و بعضی امور مباح را بر خود حرام بدارد. در اعتکاف انسان با اختیار خود به سوی خدا رفتن را، در مسجد انتخاب می کند.
* فوائد اعتکاف
چند نکته در اعتکاف روشن است؛ اول دور شدن از مسائل روزمره زندگی حتی از اهل منزل و آمدن به مکانی که فقط برای عبادت است؛ یعنی مسجد جامع، اعتکاف از جمعی به جمع دیگر رفتن است، رفتن از جمع مردم عادی به سوی جمعی که فقط خود را برای عبادت مهیا کرده اند، توجه به خداوند متعال، رو کردن به سوی معارف الهی و «انقطاع عن الخلق» است و چون فرد با اختیار خودش انتخاب می کند، ارزش بالایی دارد. در فقه، موارد متعددی است که انتخاب آنها مستحب است، اما بعد از انتخاب، اموری بر فرد واجب می شود، اعتکاف نیز این گونه است، ابتدا از مستحب و مباح شروع می شود و به واجبات ختم می شود. مثلاً یکی از شرایط اعتکاف روزه است و بعد از اینکه معتکف دو روز را روزه گرفت، روزه روز سوم، واجب می شود.
* رابطه عبادت با اراده
عبادت با اراده انسان ارتباط مستقیم دارد، یعنی پرورش وجود انسان از طریق انتخاب و تصمیم است، اراده از امور بسیار ارزشمند است، به گونه ای که بوعلی در بیان مراتب عرفان ذکر می گوید؛ اولین مرتبه عرفان، اراده است، [2] اولین مقام، اراده است؛ یعنی اراده سبب می شود انسان تصمیم درست داشته باشد و بزرگ ترین تحول در وجود انسان، تحول در مقام اراده می باشد، به طوری که نیت و اخلاص و اراده، مهم ترین مسئله در هویت انسان است، لذا بیشترین اثر اعتکاف انسان سازی، به سوی حق، خداشناسی و معارف الهی رفتن است و در اعتکاف اراده می کند برای ارتباط با خدا از مباح و مستحب شروع کند تا به یک واجب ختم شود و حضور حق را درک کند.
* شباهت اعتکاف با احرام حج
اگر انسان اراده ای کرد ولو مباح و به واسطه آن به مراحل عالی رسید، باید قدر آن را بداند، در این حالت، برای او امر مسلمی پیش می آید که باید حرمت و اهمیت آن را بشناسد. پس هدف اصلی در اعتکاف انقطاع از همه تمایلات و شهواتی است که انسان را از درک معارف الهی مشغول می دارد؛ اعتکاف شبیه احرامی است که مُحرم در مکه می بندد و برای او واجباتی پیش می آید و احکامی تثبیت می شود و باید به آن عمل کند و در برخی از موارد، اگر مرتکب حرامی شد، باید کفاره دهد. توجه به خود، در حقیقت اعتکاف، نوعی احرام بستن در خانه خداست و نباید با غفلت و بی توجهی، شروع شود، بلکه توجه به این مطلب ضرورس است که آمده ام تا اعتکاف کنم. او در حقیقت احرام می بندند هرچند لباس او مثل اهل احرام نیست. اما از یک جهاتی مهم تر از احرام حاجیان است. چون از محدوده داخل مسجد نمی تواند خارج شود و در واقع احرام خود را در خانه خدا و مسجد قرار می دهد و اینکه ذکر شده در مسجد جامع، اعتکاف صورت گیرد غیر از فضیلتش جنبه دیگری نیز دارد که حضور در مسجد جامع را درک می کند و علاوه بر آن با انسان های مؤمن ارتباط دارد. پس اعتکاف، یک حرکت نفسانی و تربیت نفس است و با مهم ترین مقام یعنی اراده شروع می شود و به سوی خدا می آید و غرق عبادت می شود و در واقع خود را تربیت می کند. به قول شاعر: «گر تو تربیت خود نکنی حیوانی».
انسان باید خودش را تربیت کند و حالت های حیوانی را کنار بگذارد. احرام و اعتکاف و از جهات فراوانی شبیه به هم هستند، گرچه در انجام وظیفه و عمل، مقدار خاصی معین نشده، مثلاً چقدر دعا و قرآن بخوانند، گر چه اعتکاف زمان معینی ندارد و دوره سال، وقت اعتکاف است؛ البته ماه رجب و رمضان فضیلت بیشتری دارد. اوج و عظمت ماه رجب «ایام البیض» است، هر چند ایام البیض هر ماهی عظمت دارد و یا تاکید فراوانی بر اعتکاف دهه آخر ماه رمضان شده است. در هر صورت عبادت اعتکاف، زمان معینی ندارد فقط نباید در زمان هایی باشد که روزه در آن ایام حرام است و مکان آن هم نباید جز مسجد جامع باشد. پس اعتکاف، به حقیقت انقطاع عن الخلق و تربیت نفسانی است و اصل آن هم به مقام اراده برای تربیت نفس است.
* اعتکاف سبب جهت دهی الهی
مطلب دوم جهت دار کردن عبادت است، ما تا می توانیم باید جهات اعمالمان را درست کنیم، مثل اینکه عبادت در جهت قبله می باشد. مثلاً اگر وارد اتاقی می شویم، مستحب است که جهت قبله را انتخاب کنیم، یعنی در جهت قبله بنشینیم تا جهت راگم نکنیم، پس یکی از اموری که نباید آن را در مقام اراده، فراموش کرد، جهت دادن به اعمال است؛ سعی کنیم جهت الهی به اعمالمان بدهیم. اعتکاف در حقیقت پیدا کردن جهت است. مثل قطب نما که جهت خودش را پیدا می کند و قطب وجود انسانی باید قطب کمال را پیدا کند و اعمال و فکر معتکف باید به سوی یک قطب جهت گیری شود و همه افکار و وجود او، به سوی آن هدف جهت گیری شود. عبادت هم دو قطب دارد، یک قطب آن عبادت روح و قطب دیگرش عمل است، اگر این دو قطب با هم توامان و رفیق شدند و عمل و ایمان با هم جمع شدند «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» در این صورت، مثل براده های آهن در مقابل آهن ربا، همه اعمال و شهوات انسان و حب و بغض های او، جهت خودش را پیدا می کند و وقتی جهت را پیدا کرد، ارزش انسان بالا می رود و انسان را نیز بالا می برد، آن وقت است که تمام خواسته های او الهی می شوند.
حقیقت اعتکاف برای این است انسان با محدود کردن خود و مرزبندی خویش تمام وجودش قطب نمایی شود و به سویی حرکت کند که جهت او عبادی و الهی گردد و این کار بزرگی است. معتکف در حقیقت خود را محک می زند که چه مقدار جهت الهی پیدا کرده است و به نوعی اعتکاف، ارزش خودیابی هم دارد، یعنی انسان خودش را محاسبه می کند «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا». [3] انسان در اعتکاف خودش را مقایسه می کند که من کجا هستم. کجا می توانم بروم و کجا باید بروم، به چه سمتی باید هدایت شوم و انسان این امور را در اعتکاف می یابد و با این اعتکاف درمی یابد که چه انسانی است و چه نعمتی دارد.
* توسعه ظرف وجودی انسان بواسطه اعتکاف
بزرگ ترین نعمتی که خدا به بشر داده، نعمت فهم و درک معارف است. اگر این ظرف را توانست خوب پر کند، رشد می کند. بهترین موقعیتی که به او یاد داده اند تا ظرف وجودی خود را به خوبی از معارف پر کند، اعتکاف است. انسان در اعتکاف هم جهت یابی پیدا می کند و هم ظرفیت خود را پر می کند. عبادات و نماز و سجده و رکوع های طولانی، انسان را از این بدن دور می کند و هرچه بدن را با عبادت زجر دهد و توجه بیشتری به خدا پیدا کند، موفقیت و راز و رمز اعتکاف را به دست آورده است و اگر با غفلت باشد مثل سایر اعمال است. لذا جهت یابی و پر کردن ظرف وجودی، دو مسئله مهم در اعتکاف است، ملائکه ای هستند که تنها در سجده هستند و ظرف وجودشان در حال رکوع و سجود پر شده است؛ کسی که مقام رکوع و سجده و قیام دارد، ارزش فوق العاده و مقام با عظمتی دارد.
* اعتکاف به سوی انسان کامل شدن
در رابطه ارزش وجودی انسان، روایات خاصه فراوانی رسیده است که ای انسان «و تحسب أنک جرم صغیر ؟و فیک انطوی العالم الأکبر» [4] تو فکر می کنی جرم صغیری هستی و حال آنکه تو موجود بزرگی هستی و قطب عالم وجود و امکانی و مرکز پرگار کل عالم تو هستی و در این مرکز، ارزش خود را در یاب، در حقیقت اعتکاف بعد از خودیابی، درک این مرکزیت است، انسان با این خلوتی که دارد، خودش را دریابد. امام راحل(ره) در انقلاب، اصل و محور انقلاب خود را خود یافتن قرار دادند و بیشترین فرمایشات ایشان این است که شما را گول زدند و به سمت غرب و جلوه های غرب سوق دادند و از ارزش ها و خصائص وجودی خودتان تهی شدید و یک «خود» کاذب درست کردند تا آن ارزش ها را در شرق و خودمان نبینیم. امام هدف انقلاب را این قرار دادند که انسان به سمت و سوی خدا برود و حقیقت خودش را درک کند و این یک حرکت اعتکافی بزرگی بود در وجود خودت معتکف شو و حقیقتی که در درونت هست را ببین تا بزرگ و انسان کامل بشوی؛ لذا هدف «انسان کامل شدن» و دریافت همه آثار وجودی که در فطرت انسان است می باشد و تعبیر امام هم همین است «بازگشت به فطرت»، ایشان انقلاب را انقلاب فطری دانستند. انقلاب اسلامی، متکی بر فطرت است و کسانی که دور از انقلاب هستند، منحرف از فطرت هستند؛ یعنی روح را معتکف در وجود انسانی خودتان کنید تا حقایق را دریافت کنید، ما با این اعتکاف ها می خواهیم راز و رمز و حقیقت وجودمان را درک کنیم که «قَالَ النَّبِیُّ(ص) مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه » [5]
* توجه و تامل در اسماء الهی منشا خیرات و برکات
معتکف گرچه به مسجد می آید و معتکف می شود، ولی در واقع در وجود خود اعتکاف پیدا می کند، این مطلب بسیار مهم، هدف اعتکاف است که از افکار بیرونی خارج شود و در مجموعه انسانی خودش معتکف شود و اعتکاف می خواهد باطن انسان را در وجود خودش معتکف کند، تا دریافت معارف نصیب او شود و همه این ظرفیت ها را خدا به او داده تا بتواند این همه معارف را در وجود خودش دریابد و بشناسد که «می توانم عادل باشم»، صفت عدل از صفات الهی است و همه کارهای معتکف باید بر اساس عدالت و اعتدال باشد.
معتکف باید سعی کند تا صفات و اسما الهی را در خود بروز دهد و سفارش من به همه اهل اعتکاف این است به «اسماء الله» فکر کنند و بدانند معارفی از این «اسماء الله» به انسان می رسد که اگر انسان آن را درک کند حقیقت و تبلور وجودش چیز دیگری می شود و با این اعتکاف، باید به سوی خدا رفت، در روایت آمده شخصی از جلوی پیامبر(ص) گذشت و طعنه ای به پیامبر زد که چرا شما این افراد را دور خود جمع کرده ای؟ حضرت این آیه را خواندند که «أدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی؛ [6] من همه را دعوت می کنم به سوی خدا اما از روی بصیرت و این روش من و تابعین من هست».
این بصیرت چقدر عظمت دارد، همان گونه که در کارهای دنیایی ما بصیرت مهم است در برنامه های عبادی نیز بصیرت مهم است و وقتی ما این آیه را می خوانیم« صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»[7]، انسان می خواهد صبغه الهی بگیرد و با این اسما الله، آشنا بشود، مثلاً اگر او هم صفت عدل را در خود احیا کرد او هم عادل می شود، فرمود «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» چه کسی رنگ او بهتر از رنگ الهی است و چه قالبی بهتر از ریخته شدن در قالبی که آن قالب فقط قالب توحیدی است و بعد فرمود «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» رنگ خدایی شدن با عبادت تحقق می یابد معلوم می شود، اعتکاف و عبادت باعث می گردد انسان آن صبغه الهی را پیدا کند و ما در حال عبادت رنگ الهی می گیریم و در مقام عبادت می خواهیم اوصاف الهی را در خود ایجاد و احیا کنیم. پس هدف از اعتکاف انسان کامل شدن و به سمت عبودیت رفتن است. انسان می تواند با عبادت به درجاتی از خلیفه الهی برسد، البته آنچه معصومان و پیامبران اولوالعزم رسیده اند، آن درجات عالی است، اما درجات پایینی برای ما امکان دارد، چرا که در عبادت، تقرب است لذا انسان باید خود را به آن مقام پر عظمت برساند
* رابطه اعتکاف و عبادت با مقام توکل
« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ » [8] در واقع در وجود انسان این حالت است که به تدریج خود را مهیا می کند تا با ترس از خدا به آن مقام عالی که مقام توکل است برسد.
فرصت نیست که مقام توکل را بسط بدهم که چگونه می شود انسان بعد از معرفت به مقام توکل می رسد. اگر آدمی به جایی رسید که مقام معنوی را در وجود خودش پیدا کرد، «مقام توکل» شروع می شود، بعضی وارد مسجد کوفه می شوند و مقامات را می بینند در صورتی که علت اینکه آن ستون های واقع در مسجد را مقام خوانده اند، تنها این نبوده آنجا اولیاء الهی نماز خوانده اند، بلکه در آنجا نماز خوانده اند و به مقاماتی رسیده اند. ما باید در اعتکاف مقاماتی را طی کنیم، یعنی وقتی خود را شناختیم و دریافتیم و جهت را پیدا کردیم تازه نوبت این می شود که مقاماتی را طی کنیم و آن مقام، مقام مؤمنین است و به حدی برسد که « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانا»ً وقتی به مسجد می روند و تلاوت آیات الهی می شود «زادَتْهُمْ إیماناً» و در آخر به مقام توکل می رسند که این مقام، مقام بسیار بلند و با عظمتی است.
* ایمان و تقوی لازمه اولیا الله شدن
آیات قرآن ما را متوجه نکته هایی می کند که دو آیه راه گشا را به عنوان مثال انتخاب کرده ام. در سوره یونس آیات 62-64 «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(62) الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ(63) لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ(64)» مسائلی مطرح شده است که قرآن آن را به عنوان «فوز عظیم» بر می شمارد، معتکف باید با شروع اعتکاف بداند که او به سوی «اولیاء خدا» شدن می رود و او از دوستان خدا می شود، خداوند ایشان را دوست می دارد، معتکف در اعتکاف آن چنان وجود خود را می سازد که خدا او را دوست می دارد و به دلش ترس غیر خدا را راه نمی دهد و فقط توجه اش به خداست، اصلاً حزن و اندوهی هم ندارند و در مقابل جز خدا چیزی نمی بیند و ارزشی هم برای غیر قائل نیست و سپس توصیف می کند که ایشان کسانی هستند اهل ایمان و تقوی هستند و معلوم می شود باید عبادت، ایمان و تقوی را زیاد کنیم که اگر ایمان و تقوی درست شد «لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ، ایشان بشارت در حیات دنیا و آخرت دارند» بعد برای اینکه ما مطمئن باشیم این خبر غیبی را هم می دهد که همه این ها از سنن الهی است «لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ» و منظور از کلام هم حقیقت کلام است که مدلول و واقعیت کلام است لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ، رابطه مستقیم بین ایمان، تقوی و اولیاء الله شدن است، رابطه آن چنان مستقیم است که نتیجه آن «فوز عظیم» است «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» این یک آیه بود که برای معتکفین عزیز انتخاب کرده بودم که عزیزان انشا الله به فوز عظیم برسند.
* مواظبت بر حفظ داشته ها و پرهیز از غفلت
آیه دوم عکس این قضیه است؛ نعمت هایی به انسان می رسد و او ناسپاسی می کند، خیلی از جوانان این سئوال را می پرسند که ما با مشکلاتی روبرو شده ایم و برای حل مشکلمان معتکف شده ایم، توصیه من به این دسته از افراد این است از این آیه استفاده کنید و ظرفیتتان را بالا ببرید، نا سپاسی در مقابل نعمت عبادت و اعتکاف نداشته باشید، انسان وقتی زیان و مشکلی پیدا می کند در مقابل آن اگر ظرفیت و توانمندی داشته باشد، ظرفیت انسانی اش را بالا می برد و الا ضایع می شود، نمی داند که با همین آه و ناله، بدون تقویت روح و بالا بردن درجات به نتیجه ای نمی رسد آیه(12) یونس « وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ » کسانی که اعتکاف می کنند و در مسجد می خوابند تا توان عبادت داشته باشند و کسانی که در مقابل مشکلات به سوی ما آمده اند و فهمیده اند، باید به در خانه ما بیایند و به سوی خدا آمده اند و در همه حالات خدا را می خوانند وقتی از اعتکاف نتیجه می گیرند و بیرون می روند، مثل اینکه اصلاً از خدا حاجتی نخواسته اند و یادش می رود که از خدا حاجتی بگیرد، پس ممکن است انسان خودش را خوب بسازد مشکلاتش را هم خدا رفع کند، ولی بعد از آن به سوی غفلت کشیده شود، این ها مسرفین هستند. اگر عملی انجام داده ای و راه ها را خوب شناخته ای و نتیجه ای هم گرفته ای، این ها را باید در وجود خودت حفظ کنی «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرّ»ُ؛ موقعی که ضرری به او می رسد ما را در همه حال می خواند، «فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّه»، وقتی مشکل او را دور کردیم انگار از ما خواسته ای نداشته است،« کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ» معلوم می شود یکی از مصادیق اسراف، اسراف در عمر و همت و عبادت است و اسراف در عبادت این است که انسان نتیجه اعمال عبادی خودش را ضایع کند و از دست بدهد ما کانُوا یَعْمَلُونَ» هر چه عمل کرده اند همه را اسراف کرده اند. قرآن و روش پیامبر قلب شما را شفا می دهد، از بخل و حسد و نفاق و... نجات می دهد، این اعمال زشت انسان را منحط می کنند و این موعظه قرآنی باعث شفا می شود. لذا شایسته است که اهل اعتکاف قرآن و روایات را در اعتکاف فراوان بخوانند و کتاب هایی را همراه خود ببرند مانند چهل حدیث امام یا اصول کافی و کتاب های خوبی که روایات ائمه در آن آمده است، این ها را مطالعه کنند که «وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» که باعث هدایت اهل ایمان می شود. عمده توصیه من دوری از محرمات است، اعتکاف در مسجد داشته باشند و انسان کامل بشوند، اخوی ما مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن فقیه یزدی(رحمت الله علیه) خیلی اصرار داشتند که در این اعتکاف ها حضور داشته باشند و برای معتکفین صحبت کنند و امسال جای وی خالی است و اگر بشود می توانم بگویم ایشان یک الگوی عبادی است. وی گاهی برای یک حاجتی به بیابان می رفتند و اعمال امداود را انجام می دادند و زانوها را برهنه می کردند و در خاک فرو می بردند و حاجات خود را می گرفتند به خداوند ایشان را رحمت کند و از همه اهل اعتکاف طلب دعای خیر دارم.
----------------------------------------
[1] عبادت اعتکاف به دلیل اهمیت و آثار و برکات ارزشمند آن از عبادت های مخصوص دین اسلام نبوده و در ادیان آسمانی قبل از اسلام نیز اجمالاً می دانیم که وجود داشته است گر چه از نحوه انجام آن در ادیان سابق بی اطلاعیم. چنانکه برخی از آیات قرآن، وجود عبادت اعتکاف در ادیان گذشته را تأیید می کند، آنجا که می فرماید: وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ بقره/ 125. به ابراهیم و اسماعیل توصیه نمودیم تا خانه ام را برای معتکفان و نمازگزاران تطهیر کنند.
باز در قرآن می خوانیم: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا مریم/ 17- 16. مریم(س) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد از مردم بریده بود و در خلوت به سر می برد ...
علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در تفسیر قیّم خود می فرماید: مقصود از، دوری مریم از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به عبادت اعتکاف برای بندگی و پرستش خدا بوده است.
علامه مجلسی(ره) نقل می کند: حضرت سلیمان(ع) در مسجد الاقصی به دفعات، به مدت یک ماه، دو ماه، یک سال، دو سال و کمتر و بیشتر اعتکاف می کرد و خوردنی و نوشیدنی برایش فراهم می شد و او در همانجا به عبادت می پرداخت.
در برخی از روایات اهل سنت آمده که در دوران جاهلیّت قبل از اسلام نیز یک سلسله اعمال به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است.
بنابراین، با استناد به شواهد فوق، اعتکاف در ادیان سابق الهی نیز وجود داشته و با بعثت نبیّ خاتم(ص) در اسلام نیز تنفیذ شده و استمرار یافته است، اگر چه ممکن است در شریعت اسلام پاره ای از خصوصیات و آداب و احکام و شرایط آن تغییر کرده باشد. (برگرفته از آثار حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی)
[2] الاشارات و التنبیهات ص 145
أول درجات حرکات العارفین ما یسمونه هم الإرادة. و هو ما یعتری المستبصر بالیقین البرهانی، أو الساکن النفس إلی العقد الإیمانی من الرغبة فی اعتلاق العروة الوثقی فیتحرک سره إلی القدس لینال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مرید.
[3] وسائل الشیعة ج 16، ص 99
21082- عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ طَاوُسٍ فِی کِتَابِ مُحَاسَبَةِ النَّفْسِ قَالَ رُوِّینَا فِی الْحَدِیثِ النَّبَوِیِّ الْمَشْهُورِ حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَکْبَرِ.
[4] دیوان الإمام علی(ع) ص 178
دواؤک فیک و ما تشعر و داؤک منک و ما تنظر
و تحسب أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الأکبر
و أنت الکتاب المبین الذی بأحرفه یظهر المضمر
[5] بحارالأنوار ج 2، ص 32
[6] یوسف، آیه 108
[7] سوره بقره، آیه 138
[8] سوره انفال، آیه2.