توقع اطاعت مردم بعد از وفای حاکمیت به وعدهها
توقع اطاعت مردم بعد از وفای حاکمیت به وعدهها
آیت الله کاظم قاضیزاده
در باره حقوق متقابل حاکمیت و مردم امیرمؤمنان ع در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه فرمودهاند :
بزرگترین حقّى از اين حقوق كه خداوند آن را واجب گردانيده است حق والى بر رعيّت، و حقّ رعيّت بر والى است و خداوند اين دستور را براى هر يك از فرمانبر، و فرمانروا، بر ديگرى واجب فرموده است، و آن را واسطه نظم دوستى و ارجمندى دينشان قرار داده است، بنابراین كار فرمان بر بسامان نشود جز آندم كه فرمانروايان به نيكى گرايند، و كار فرمانروايان اصلاح نپذيرد جز آندم كه فرمانبر در اجراى او امرشان استقامت به خرج دهد، آنگاه همینکه رعيّت حقّ والى را ادا، و والى حقّ رعيّت را گذاشت، حقّ و راستى در ميانشان ارجمند، راههای دين راست و مستقيم، پرچمهای دادگسترى بر پاى، و سنتها در مجراى خودش جارى خواهد گشت، و بدين نسق كار جهان بسامان شود، و اميد به پایندگی ملك و سلطنت میرود، و دشمنان طمعکار مأيوس میگردند و اگر رعيّت بر والى چيره آمد، يا والى به حقوق رعيّت دستاندازى كرد، اينجا ديگر اختلاف كلمه پيدا شده، پرچمهای ستم هويدا و دغلکاریها در دين بسيارمی گردد.
طرح حقوق متقابل و لزوم رعایت طرفین در رسیدن به جامعه آرمانی و ناهنجاریهایی که در تخلف طرفین پیش میآید بهروشنی در کلام امیرمؤمنان مطرح شده است. اما سؤال اینجا است که گام اول در ادای حقوق را چه کسی باید بردارد؟ مردم یا حاکم؟ به تعبیر دیگر رعایت حقوق چه کسی مبتنی بر رعایت دیگری است؟
در نامهای که پیامبر اسلام به مردم بحرین نوشتهاند و العلاء بن الحضرمي را بهعنوان والی آن منطقه قرارداده اند به این سؤال پاسخ دادهاند :
ایشان مینویسند :
از محمد رسول خدا به همه مردم (بحرین)
….ای مردم من العلاء بن الحضرمي را بهسوی شما فرستادم و او را فرمان دادم تا تقوا پیشه کند و با شما متواضعانه رفتار کند و روش نیکو در بر مواجهه با شما داشته باشد و او را فرمان دادم که رفتار عادلانه میان شما و هر آنکه ملاقات میکند داشته باشد، پس هنگامی که چنین کرد شما را به اطاعتش فرمان میدهم .
اگر حکم به عدل کرد وتقسیم عادلانه داشت و به درخواست ها پاسخ همراه با رحمت و شفقت داشت پس گوش دهید و اطاعت کنید و به نیکی او را کمک کرده و یاور باشید.
مکاتیبالرسول صلیالله عليه و آله و سلم؛ ج۲؛ ص۶۱۸
در این بیان بهصراحت فرمانبرداری مردم مشروط به انجام وظایف حاکم گردیده است و طبیعی است وقتی حاکمیت در انجام تعهدات صریح و ضمنی خود کوتاه بیاید، نباید توقع اطاعت مردم را داشته باشد .
امروزه در کشور ما به هر دلیل عده قابلتوجهی از مردم بین حکومت و دین تمایزی قایل نیستند و جون حکومت ادعای اسلامیت دارد و روحانیت در نقاط حساس تصمیمگیری حضور پررنگی دارد، همه ناکارآمدیها را بهپای دین و روحانیت مینویسند و گاهی برای اعتراض به حاکمیت نمادهای دینی مثل حجاب و لباس روحانیت و مناسک دینی را مورد تعرض قرار میدهند. گرچه این نگاه سادهنگر که حاکمیت را مساوی همه روحانیت شیعه و آن را مساوی اسلام و تشیع بدانند، نگاهی پر خطا و قابلنقد است. اما از منظر دیگر برای رفع بخش عمدهای از این ناهنجاریها بهتر است حاکمیت اول به وعدههای خود عمل کند و بعد توقع فرمانبرداری مدنی در حوزه اوامر حکومتی و قوانین را داشته باشد. چرا که پیشوای مسلمانان اطاعت اوامر حاکم را مشروط به انجام وظایف او دانستهاند .