وقتی بر سر خدا معامله می کنند
برچسپ ها: معامله
وقتی بر سر خدا معامله می کنند
وجود مقدس رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) دعوت را در مكه شروع كردند، وقتی دعوت حضرت اوج گرفت، كفار نفوذ دعوت حضرت را فهمیدند.
وقتی نفوذ کلام را فهمیدند و احساس خطر می کردند، با كمال بی اعتنایی و تحقیر برخورد می كردند؛ می آمدند سنگ می زدند و تحقیر می كردند. وقتی دیدند با این کارها نمی شود کاری پیش برد، اول آمدند سر دنیا با حضرت معامله كنند.
احساس كردندمثل خودشان می شود حضرت و دین را خرید. به واسطه ی ابوطالب نرخی پیشنهاد كردند. (ابوطالب از یاران صمیمی نبی اكرم صلی الله و علیه وآله) است و از عمده ترین مقامات این فرد كه پدر وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام هستند این است كه تقیهای كه می كرد به خاطر تقیه اش تا آخر، ایمانش را اظهار نكرد.
با كمال بی انصافی خیلی ها حضرت را مشرك می دانند، در حالی كه جزء سران موحدین است. ایشان دو حامی بزرگ داشتند یكی ابو طالب و یكی حمزه سید الشهداء كه در دوران غربتشان در مكه این دو بزرگوار در مقابل سران قریش حامی بودند.) (به نقل حجت الاسلام میرباقری)
به حضرت عرض كردند: بیا قرارداد ببندیم. شما یك سال خدای ما را بپرست، ما هم یك سال خدای شما را می پرستیم
ارتباط آنها از طریق حضرت ابوطالب بود، پیشنهاد دادند كه به برادر زاده تان بگویید: قیمتش چقدر است؟ بهترین زنان قریش را برای شما فراهم می كنیم. هر چه از مال التجاره بخواهید به شما می دهیم. ریاست قبیله را به شما می دهیم.
حضرت جواب خود را در یك كلمه خلاصه كرد: اینها چیزی نیست! اگر خورشید را كف یك دست من، و ماه را در دست دیگر من بگذارید، قصه تغییر نمی كند. متوجه شدند كه این آدم را نمی شود این طور خرید، در نتیجه روششان عوض شد. شرایط هم بدین صورت بود که حضرت در موضع حكومت و در مدینه هم نیستند كه حكومت مدینه و قدرت حاصل شده باشد اما نفوذ معنوی دعوت حضرت به حدی بود كه آنها با حضرت پای معامله آمدند.
به حضرت عرض كردند: بیا قرارداد ببندیم. شما یك سال خدای ما را بپرست، ما هم یك سال خدای شما را می پرستیم.
تعبیری قرآن دارد كه آیت الله جوادی فرمودند: قرآن می فرماید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر» (توبه/12) با پیشوایان كفر مقاتله كنید و بجنگید. چرا؟ «إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ» نه چون اینها ایمان ندارند، با آنها بجنگید. چون اینها هیچ عهدی را نمی فهمند و هیچ تعهدی سرشان نمی شود. فقط زبان قدرت را می فهمند. باید از شما قدرت ببینند تا با شما كنار بیایند.
دوران امروز را هم اگر بخواهیم بررسی قرآنی داشته باشیم خیلی زیبا می توانیم ببینیم که در این دوران هم استکبار قدرت و اراده و ایستادگی ایران را که دید، دید نمی تواند او این گونه از پای در بیاورد در نتیجه مجبور شدند که در موضوع هسته ای با او کنار بیایند ...
مشرکین به حضرت عرض كردند، یكسال شما بپرست، سال بعد هم ما می پرستیم. باز دوباره سال سوم شما، سال چهارم ما.
حضرت قبول نكردند.
از موضع خود کوتاه آمدند، گفتند: اصلاً نمی خواهد خدای ما را بپرستی. بیا یك بار بت های ما را لمس كن. همین كه بت های ما را لمس كنی و به رسمیت بشناسی، ما هم خدای تو را به رسمیت می شناسیم.
رسالت من وسیله ای برای رزق و روزی و مجد و بزرگی برای خانواده ام نیست. رسالت من حقیقت من است و من در راه آن ناچیزم و جزئی از آن هستم. رسالت من با رسالت شما اشتراکی ندارد، چرا که معبود من و معبود شما تفاوت دارند
نفوذ حضرت را كه می دیدند، قدم قدم كوتاه آمدند و این سوره نازل شد.
پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمودند: «قُلْ یا أَیُّهَا الْكافِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» (كافرون/1 و 2) من آنچه شما می پرستید، و بعداً می پرستید، نمیپرستم.
«وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» شما هم خدای مرا نخواهید پرستید.
این یك كار سیاسی است كه شما انجام می دهید. اصلاً شما خدای مرا نخواهید پرستید.
بعضی از مفسرین فرمودند: كه سران قریش هیچ وقت با پیغمبر صلی الله و علیه وآله همراه نشدند.
فرمودند: شما دست از بت پرستی تان بر نمی دارید. شما در مقابل خدای متعال سجده نمی كنید. من هم در مقابل غیر خدای متعال سجده نمی كنم. شما خداپرست نیستید، شما اهل توحید نیستید.
مشی من و شما دو تا است. رسالت من وسیله ای برای رزق و روزی و مجد و بزرگی برای خانواده ام نیست. رسالت من حقیقت من است و من در راه آن ناچیزم و جزئی از آن هستم. رسالت من با رسالت شما اشتراکی ندارد، چرا که معبود من و معبود شما تفاوت دارند. (تفسیر امام موسی صدر)
هر چند که پیامبر با آنان در این باره بحث و گفت و گو می کرد، چرا که خداوند وی را به « ... جادلهُم بالَتی هیَ اَحسَن» امر می کند، اما حرف آنها را نمی پذیرد.
آنها در پرستش تلوّن داشتند؛ هر روز یك بتی انتخاب می کردند؛ یك روز چوب است، یك روز سنگ است.
دستگاه استکباراینطور است. با نسخه ای که از این سوره می گیریم باید دنیای کفر را از خود مأیوس کنیم: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» من هرگز بت برستیرا قبول نخواهم کرد؛ خیالتان راحت باشد فکر نکنید یک شام بدهید، یک کادو برای او ببریم واسطه بگذاریم، شما از ما مأیوس باشید ما بت پرست نمیشویم. (به نقل از تفسیر نور)
حضرت میفرماید: بت ها و نیرنگ های شما متلوّن است. من یك خدا دارم، نه شما خدای مرا می پرستید، نه من خدای متلوّن شما را می پرستم.
در آخر هم میگوید: «لَكمُ دِینُكُمْ وَ لىِ دِینِ» (كافرون/6) من دین خودم را دارم و شما دین خودتان را دارید. در این سوره یك مرز بندی قاطع می شود.
جای كوتاه آمدن ومداهنه و معامله نیست. باید مرزها كاملاً روشن شود، سر معبود و دین نمی شود معامله كرد. نه معبود را می شود عوض كرد و نه دین را. این دو را نمی شود معامله كرد. این صف بندی قاطع بعد از یك تبیین است، بعد از این است كه آنها كافر می شوند. كسی كه اعتقادات حق را قبول نكرد، كافر نیست. آن كسی كه می فهمد حجت بر او تمام میشود، تبیین شده، بعد از تبیین جهود میكند «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» چرا؟ «ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/14) چون برتری جویی دارد. چون تعدی می كند و ظالم است، نمی پذیرد. پس اول تبیین است، انبیاء تا تبیین نكنند، صف بندی نمی كنند. ولی وقتی تبیین شد كه این خدای من است و این خدای شماست.
خدای متعال در آیت الكرسی وقتی توحید را تبیین می كند، ذیل آن می فرماید: «لا إِكْراهَ فِی الدِّین قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره/256) این خدایی است كه نبی اكرم صلی الله و علیه وآله به آن دعوت می كند. بعد از تبیین رشد و غی صف بندی است. دیگر نمی شود سر این خدا و این دین معامله كرد.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر
سمت خدا، بیانات حجت الاسلام میرباقری پیرامون سوره کافرون