نجات
ستاره ی نجات
بازار سامرا مثل همیشه شلوغ بود و پر سر و صدا. مردم، هر یک به کار خود مشغول بودند. مردی قدم زنان طول بازار را می پیمود و با کنجکاوی اطرافش را نگاه می کرد.
مسافران کشتی نجات
نیمه شب بود و ابرهای سیاه روی ماه را پوشانده بودند. موجهای بلند با صدای وهم انگیز خود در دل دریای ظلمانی پیچ و تاب می خوردند. کشتی بزرگ بی محابا دل امواج را می شکافت و راه خود را باز می کرد. در قسمت جلوی کشتی مردی سبزپوش ایستاده بود که چراغی در دست داشت.
ستاره ی نجات
بازار سامرا مثل همیشه شلوغ بود و پر سر و صدا. مردم، هر یک به کار خود مشغول بودند. مردی قدم زنان طول بازار را می پیمود و با کنجکاوی اطرافش را نگاه می کرد.
قلابی که ما را از سختی ها بیرون می کشد!
این مثال را از زبان استاد قرائتی زیاد شنیده ایم؛ مثالی که به خوبی، به ظرفیت های نهفته و استعدادهای خاموش درون انسان اشاره می کند. ظرفیت زیاد حافظه انسان، عدم محدودیت زمانی در یادگیری، برخی مهارت های خارق العاده و بسیار نشانه های دیگر حاکی از همین مطلب است.