مهرالبرز
درس امام حسن عسکری علیه السلام
حدیث ثقلینی که بارها از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده شد و به شکلهای گوناگونی نقل شد (1) و به دست ما رسید ، ضمن آنکه که اهل بیت رسول خدا علیهم السلام را همتای قرآن معرفی می کند این پیام را هم به همراه دارد که تنها راه سعادت انسان تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. این مهم صورت نمی گیرد مگر آنکه ما با گفتار و رفتار آن بزرگواران ارتباط برقرار کنیم.
آفتاب سامرا
ای که خورشید فلک محو لقای تو بود ماه را روشنی از نور ضیای تو بود
جلوه ی از سیمای امام حسن عسکری
آنچه می خوانید، طرحی است از سیمای امام حسن عسکری یازدهمین مظهر ولایت الله بر جهانیان که به صورت گزیده و انتخابی از بحارالانوار و اصول کافی گردآوری شده است.
«سلاله ی سلیل»
به حسن خُلق و وفا، کس به یار ما نرسد
قبله حاجات ری
هوای بهاریِ «ری» در نهایت لطافت، بر مقدم گل ها بوسه می زند و فرشته های شکوفه پوش، دامن دامن گل بر حجله بهار می افشانند.
خورشید ری
حضرت عبدالعظیم حسنی، در چهارم ربیع الثانی سال 173هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبداللّه بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بودکه نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت می رسید.
برشی از رمان واره عشق هشتم
سال جدید هجری فرا رسید. دویست و سه سال از هجرت آخرین پیام آور وحی می گذشت. آفتابِ تیرماه می تابید و نور و آتش می پراکند. سرزمین خراسان، با آن بیابان ها، تپه ها، رمل ها و نمکزارش در زیر آفتاب خفته بود. کاخ حمید بن قحطبه در میان باغ بزرگی می درخشید. درختان انار در قسمت شرقی، پرچینی ساخته بودند. آن روز، امام به عادت همیشه به مناسبت آغاز محرم روزه بود. ابری از اندوه عاشورایی بر چهره گندمگونش نشسته بود. درونش از یادآوری صحنه های کربلا آرامش نداشت. صحنه هایی همچون لحظه ای که حسین(علیه السلام) تشنه از اسب بر کرانه فرات، میان نواویس و کربلا بر زمین غلتید. امام به همنشینش ـ که اشعری قمی بود ـ فرمود: «ای سعد! از ما نزد شما قبری است؟»
در سوگ غریب طوس
بیست و نهم صفر سالروز شهادت امام رضا(ع) بر شیعیان تسلیت باد
5 کلید طلایی در زندگی پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم)
امروز درحالی برخی سعی دارند در قالب سلبریتیسم خود را نماد زندگی موفق معرفی کنند که بیش از ۱۴۰۰ سال قبل خداوند آب پاکی را روی دست همه انسانها ریخته و پرده از چهرهای برداشت که تبعیت و پیروی از او ضامن سعادت، کمال و خوشبختی است.
زلال سخاوت
خورشید خسته از حضوری طاقت فرسا، پشت تپّه های شنی افق ناپدید شد. کاروان از حرکت بازایستاد. صدای یکنواخت زنگ شتران قطع شد. پشت سر، کویر بود و پیش رو واحه ای با درختان خرما و برکه ای کوچک. ستاره ها تک تک در آسمان ظاهر شدند