شکل ها و نقش های خانوادگی
در جامعه ما، از قدیم الایام خانواده کانون پرورش کودکان، محل انس و الفت زناشویی، مرکز انتقال میراث های فرهنگی، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی و آداب و رسوم بوده است. این نهاد تشکیل شده از افرادی که به وسیله ازدواج، نسبت خونی یا عادت، ارتباط خاص و نزدیکی با هم دارند. افراد خانواده دارای فرهنگ خاصی هستند و نقش های مختلفی همچون پدر، مادر، همسر و فرزند را برای افرادش ایجاد می کنند که ارتباط آنها با یکدیگر متفاوت بوده و هر فرد دارای موقعیت، شرایط و در واقع نقش های ویژه ای است و عوامل مختلفی بر ارتباط آنان با یکدیگر اثر می گذارد که فرهنگ جامعه و خانواده و انتظارات جامعه از آن جمله اند. هر خانواده نیز برای ایفای نقش افرادش، ارزش ها و معیارهایی قایل است. پذیرش این نقش ها و رعایت این ارزش ها بستگی زیادی به توانایی برقراری ارتباط و وابستگی افراد در خانواده دارد. هر قدر بین افراد خانواده ارتباطات قوی تر باشد، افراد نقش های خود را بهتر و متعهدانه تر انجام می دهند. نقشی که هر یک از اعضا در خانواده ایفا می نماید، بخشی از آن به وسیله اجتماع و بخشی توسط خانواده تعیین می گردد. در خانواده های ایرانی، نقش های خانوادگی در حد اعلای خود مشهود و معلوم می باشد. پدر به عنوان مدیر خانه، وظیفه پدری را با هدف برقراری و حفظ ارتباط عاطفی و صمیمانه با دیگر اعضای خانواده بر عهده دارد. وی علاوه بر نقش «نان آوری» وظیفه آموزش اعضای کوچک تر خانواده را نیز داشته و معمولاً آموزش در هر سطحی تحت نظارت مستقیم او انجام می پذیرد. در خانواده های ایرانی فرزندان، میراث های کهن و فرهنگی گذشتگان را از پدران می آموخته اند و این وظیفه به صورت عملی و مداوم انجام می پذیرد.
همان گونه که پدران در خانواده در زمینه آموزش پسران نقش مهمی را بر عهده دارند و از طریق نظارت و راهنمایی، فرزندان را تا زمان استقلال هدایت می کنند، مادران نیز در زمینه آموزش دختران نقش سازنده ای بر عهده داشته و از طریق آموزش عملی، کارهای زنانه را به تناسب الگوهای فرهنگی موجود جامعه به دختران یاد می دهند. زنان در خانواده های ایرانی همانند سایر زنان، زوجه، مادر و خانه دار است. در عین حال در بسیاری از موارد نقش کمک کننده اقتصادی و یار و یاور شوهران خود در مسائل معیشتی و اقتصادی می باشند. رفتارهای مادران، مصداق بارز کنش های عاطفی در خانواده است. عمده اعمال مادران بر پایه ای عاطفی صورت می گیرد. مادر نماد محبت، صمیمیت و شفقت در خانه است. فرزندان در ارتباط با مادران این خصایص مثبت انسانی را فرا می گیرند. مادر دلسوزترین معلم بچه هاست و بیشترین تأثیر را در روحیات و خُلق و خوی فرزند دارد. فرزندان و به ویژه دختران با توجه به شکل رفتارهای مادران شان نقش همسری و مادری را درک خواهند کرد و فرزندان حالات خود را در جامعه بر حسب حالات والدین شان درک می کنند.
در هر حال، اغلب تعارضات خانوادگی زمانی به وجود می آیند که اعضای خانواده در نقش هایی که به آن علاقه ندارند و یا قادر به انجام آن نیستند قرار می گیرند. البته این عدم رضایت نقش در خانواده ممکن است از عوامل بیرونی منشأ بگیرد یا از درون خانواده.
خانواده های ایرانی از لحاظ شکل و ترکیب اعضای آن دارای اشکال مختلفی بوده است:
1ـ خانواده هسته ای (زن و شوهری): این خانواده ها از پدر، مادر و فرزندان ازدواج نکرده تشکیل می شوند که به طور عمده فرزندان پس از ازدواج از خانواده پدری خارج می شوند و خود به طور مستقیم و جداگانه خانواده ای را تشکیل می دهند اما این خانواده های نوظهور در بسیاری موارد تحت حمایت مالی پدران خود قرار دارند و از خانه پدری به منظور سکونت استفاده می کنند. از انواع دیگر خانواده هسته ای، خانواده زن و شوهری بدون فرزند می باشد. قابل ذکر است که تعدادی از خانواده های هسته ای را خانواده پدر ـ مادری تشکیل می دهند. این گونه خانواده ها وقتی به وجود می آیند که فرزندان ازدواج کرده و خانواده پدری را ترک می گویند.
2ـ خانواده گسترده: عبارت از نوعی خانواده است که در آن فرزندان پس از ازدواج در خانه پدری می مانند. خانواده گسترده دارای ویژگی خاصی است و خود می تواند به دو گونه تقسیم شود. نوع اول، خانواده گسترده ای است که از پدر، مادر و فرزندان ازدواج کرده بدون نوه تشکیل می شود و نوع دوم خانواده گسترده ای است که علاوه بر پدر و مادر و فرزندان ازدواج کرده، نوه ها را هم در بر می گیرد.
3ـ خانواده زن و شوهری با ملحقات: در این قبیل خانواده ها علاوه بر اعضای اصلی (پدر، مادر و فرزندان) خویشاوندان دیگری همچون پدرشوهر، مادرشوهر، مادرزن و یا سایر خویشاوندان با اعضای اصلی خانواده در زیر یک سقف زندگی می کنند و تغذیه مشترک دارند.
4ـ خانواده از هم پاشیده یا ناقص: نوعی خانواده است که فاقد یکی از دو عضو اصلی خانواده، پدر یا مادر یا هر دوی آنها باشد. از آنجا که این گونه خانواده ها فاقد کارکرد تولید مثل می باشند، به آنها خانواده ناقص یا از هم پاشیده می گویند.
با بزرگ شدن فرزندان و خارج شدن آنها از خانواده (مثلاً از طریق ازدواج) خانواده کوچک می شود. در دوره میانسالی نقش های خانواده دستخوش تغییراتی می شود که معمولاً با ترک آخرین فرزند خانواده شروع و تا بازنشستگی ادامه پیدا می کند. در اینجا نقش های والدین تغییر می کند و زن و شوهر، پدربزرگ و مادربزرگ می شوند و زمان بیشتری برای فراغت خواهند داشت. آنان چنانچه در سلامت نسبی باشند بیشتر اوقات خود را با نوه هایشان خواهند گذرانید که در این زمان نیز می توان از تجربه هایشان برای تربیت فرزندان بهره مند گشت و جهت حفظ اعتماد به نفس و احساس مثبت و مفید بودن نقش های معین و خاصی را به زن و شوهران گذشته و مادربزرگان و پدربزرگان فعلی واگذار نمود