مطالب مربوط به برچسپ
برس
به دادم برس
عبدالله به دیواره ی سخت صخره ی کوچک تکیه داد . دلش پر از غصه شد . دور و بر خود چشم چرخاند . دلش می خواست با ناله ی بلند، عقده هایش را بیرون بریزد . چه کسی بود که پای درد دلش بنشیند و غصه هایش را بروبد!
به دادم برس
عبدالله به دیواره ی سخت صخره ی کوچک تکیه داد . دلش پر از غصه شد . دور و بر خود چشم چرخاند . دلش می خواست با ناله ی بلند، عقده هایش را بیرون بریزد . چه کسی بود که پای درد دلش بنشیند و غصه هایش را بروبد!