مطالب مربوط به برچسپ

الکاظم

امیر آفتاب

0 نظر / 11/18/1402 12:00:00 AM

آقای من! ای غربت بی نهایت! پژواک صدایت دایره در دایره از فراسوی ازل تا ابد می رود و تا قیامت همه جا محشر کبرای تو خواهد بود؛ تو که یک جهان پنجره از بانگ رسایت بیدار شد.


علل و عوامل شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

0 نظر / 11/18/1402 12:00:00 AM

همه ائمه اطهار علیهم السلام به استثنای وجود مقدس حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه که در قید حیات هستند، شهید از دنیا رفته اند، هیچ کدام از آنها با مرگ طبیعی و با اجل طبیعی و یا با یک بیماری عادی از دنیا نرفته اند، و این یکی از مفاخر بزرگ آنهاست. اولا خودشان همیشه آرزوی شهادت در راه خدا را داشتند که ما مضمون آن را در دعاهایی که آنها به ما تعلیم داده اند و خودشان می خوانده اند می بینیم.


دعای امام موسی کاظم علیه السلام بعد از نماز شب در ماه رجب

0 نظر / 12/8/1400 12:00:00 AM

زندگی مرا زندگی پاک و پاکیزه و مرگم را مرگی معتدل و مستقیم و بازگشتم را بازگشتی گرامی که خواری و رسوایی در آن نباشد خدایا درود فرست بر محمد و آلش آن پیشوایانی که سرچشمه های حکمت و ولی نعمت و معادن عصمتند و بوسیله ایشان مرا از هر بدی محافظت فرما و مگیر مرا در حال غرور و نه در حال غفلت و بی خبری.


پیشوای خردورزی

0 نظر / 12/8/1400 12:00:00 AM

امام معصوم سرچشمه علم الهی و معدن اسرار است و ملکه علم و عصمت از کودکی در او بارور می گردد و در سراسر عمر با او همراه است. امام معصوم، میراث دار علم و حکمت انبیاست آن گونه که مسیح (علیه السلام) در گهواره فرمود:«قَالَ اِنّی عَبدُاللّه اَتانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبیّا»1 از این رو، بررسی زندگانی امامان معصوم (علیه السلام) از کودکی تا شهادت آنان در بردارنده نکاتی عالی و درس آموز از علم و حکمت و الگوی کاملی برای انسان هاست.


بازخوانی چند مفهوم اخلاقی از زندگانی امام کاظم (علیه السلام)

0 نظر / 1/12/1398 12:00:00 AM

پنجره ای رو به آسمان گشوده شد. برکه ای از نیلوفر، بر سجاده گسترده زمین درخشید و بهار بر آن ایستاد. مردی می آمد که پرتو آفتاب خدایی اش بر دیده ها تابید و چشم ها را از برق شادی پر کرد.


درس هایی آموزنده از زندگانی امام کاظم «علیه السلام»

0 نظر / 2/2/1396 12:00:00 AM

گاه آدمی پاسخ یک بدی را با مهربانی می دهد و این پاسخ مهرورزانه او سبب تغییر رویه طرف مقابل می شود. امام کاظم «علیه السلام» را به دلیل این ویژگی به چنین لقبی خوانده اند. در مدینه مردی بود که هرگاه امام را می دید زبان به دشنام می گشود. روزی امام به همراه یاران خویش از کنار مزرعه او می گذشتند که او مثل همیشه، ناسزاگویی را آغاز کرد. یاران امام بر آشفتند و از امام خواستند تا آن مرد بد زبان را مورد تعرض قرار دهند. امام به شدّت با این کار مخالفت کرد و آنان را از انجام چنین کاری بازداشت. روز دیگری امام به سراغ مرد رفت تا او را در مزرعه اش ملاقات کند، ولی مرد عرب از کار زشت خود دست بر نداشت و به محض دیدن امام، ناسزا گفت.