مهمان کریم اهل بیت باشیم؟!
برچسپ ها: کریم ، باشیم ، اهل البیت ، اهل ، میهمان
میلاد نور و میوه دل
نیمه رمضان تولد میوه دل علی و زهرا علیهما السلام است. این سخاوت نامه به نامش مزیّن است و ماه پر برکت رمضان با میلادش در نیمه رمضان، مبارک تر. همه را به سفره ضیافت و معرفتش فرا می خوانیم و در روز تولدش این سطور را تقدیم می داریم.
خوان کرم امام حسن علیه السلام
بارزترین ویژگی امام مجتبی علیه السلام که بهترین سرمشق برای دوستداران او است، بخشندگی، سخاوت و دستگیری از دیگران است. کریم اهل بیت به بهانه های مختلف همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت و آن قدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام بخشش باید به گونه ای باشد که فرهنگ تکدی گری را ریشه کن سازد و در صورت امکان شخص را از جرگه نیازمندان بیرون گرداند.
سخاوت و فریاد رس مستنمندان
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسؤولیت سنگینی در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع دارند و به حکم پیوند عمیق معنوی و برادری دینی، باید همواره در تامین نیازمندی های محرومان کوشا باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیشوایان دینی ما، نه تنها سفارش های مؤکدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند. پیشوای دوم شیعیان، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سر آمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود. هیچ آزرده دلی نزد آن حضرت شرح پریشانی نمی کرد، جز آنکه مرهمی بر دل آزرده او می نهاد و گاهی پیش از آن که مستمندی اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را بر طرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
کریم اهل بیت
به خاطر بخشندگی ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن علیه السلام در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند. امام حسن علیه السلام نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم درآمد همراه و همنشین می شدند و دردِ دلِ آن ها را با جان و دل می شنیدند و به آن ترتیب اثر می دادند، و در این حرکت انسان دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می رفتند و آن ها را به منزل دعوت می کردند و به آنها غذا و لباس می دادند.[1]
انفاق و بخشش کریم
امام حسن علیه السلام تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش های بی سابقه و انفاق های بسیار بزرگ و بی نظیری ثبت کرده اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.[2]
میزبانی در کناره سفره فقرا
در منابع مختلف نمونه هایی از سخاوت ایشان نقل شده است. از ابن شهر آشوب روایت شده که روزی امام حسن علیه السلام بر جمعی از گدایان گذشت که پاره ای چند از نان خشک ها را بر روی زمین گذاشته اند و می خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: «خدا متکبّران را دوست نمی دارد» و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی کرده و به همه آن ها لباس های مناسب هدیه دادند.[3]
گدای در خانه مردم و گدای در خانه خدا
تاریخ از بخشندگی های امام حسن علیه السلام داستان های فراوان به یاد دارد، مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.[4] روایات تاریخی مربوط به بخشش های آن حضرت فراوان است که ذکر تفصیلی آنها مناسب این نوشته نیست. وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید بر نمی گردانید؟ فرمودند: «من هم سائل درگاه خداوند هستم و می خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را نا امید کنم، خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می دارد، می خواهد که من هم به مردم کمک کنم».[5]به خاطر این بخشندگی ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن علیه السلام در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند و با توجه به کرامت ها و بخشش های کم نظیر و گاهی بی نظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است.
سخاوت و بخشندگی امام از منظر اهل سنت
درباره سخاوت امام حسن علیه السلام روایات زیاد و جالبی نقل شده که برخی از آنها را مرور خواهیم کرد. نقل کرده اند که امام حسن علیه السلام هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی کنید؟ پاسخ داد: «انی لله سائل و فیه راغب و انا استحیی ان اکون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالی عودنی عادة، عودنی ان یفیض نعمه علی، و عودته ان افیض نعمه علی الناس، فاخشی ان قطعت العادة ان یمنعنی المادة» من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم، و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم، و خداوند مرا به عادتی معتاد کرده، معتادم کرده که نعمتهای خود را بر من فرو ریزد، و من نیز در برابر او معتاد شده ام که نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من دریغ دارد.
امام علیه السلام به دنبال این گفتار این دو شعر را نیز انشا فرمود:...
و من فضله فضل علی کل فاضل |
|
و افضل ایام الفتی حین یسئل[6] |
هنگامی که سائلی نزد من آید بدو گویم: خوش آمدی ای کسی که فضیلت او بر من فرضی است عاجل. و کسی که فضیلت او برتر است بر هر فاضل، و بهترین روزهای جوانمرد روزی است که مورد سؤال قرار گیرد، و از او چیزی درخواست شود.
شرم از دیگران و حیوان
ابن کثیر از علمای اهل سنت در البدایة و النهایة روایت کرده که امام علیه السلام غلام سیاهی را دید که گرده نانی پیش خود نهاده و خودش لقمه ای از آن می خورد و لقمه دیگری را به سگی که آنجا بود می دهد.امام علیه السلام که آن منظره را دید بدو فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟پاسخ داد:«انی استحیی منه ان آکل و لا اطعمه» من از او شرم دارم که خود بخورم و به او نخورانم!
چه نامه پر برکتی
ابراهیم بیهقی، یکی از دانشمندان اهل سنت، در کتاب المحاسن و المساوی[7]روایت کرده که مردی نزد امام حسن علیه السلام آمده و اظهار نیازی کرد، امام علیه السلام بدو فرمود: اذهب فاکتب حاجتک فی رقعة و ارفعها الینا نقضیها لک برو و حاجت خود را در نامه ای بنویس و برای ما بفرست ما حاجتت را برمی آوریم! آن مرد رفت و حاجت خود را در نامه ای نوشته برای امام علیه السلام ارسال داشت، و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنایت فرمود.شخصی که در آنجا نشسته بود عرض کرد: ما کان اعظم برکة الرقعة علیه یابن رسول الله! براستی چه پر برکت بود این نامه برای این مرد ای پسر رسول خدا! امام علیه السلام فرمود: برکتها علینا اعظم حین جعلنا للمعروف اهلا، اما علمت ان المعروف ما کان ابتدا من غیر مسئلة، فاما من اعطیته بعد مسئلة فانما اعطیته بما بذل لک من وجهه برکت او زیادتر بود که ما را شایسته این کار خیر و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته ای که بخشش و خیر واقعی، آن است که بدون سؤال و درخواست باشد، و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت بدهی که آن را در برابر آبرویش پرداخته ای!
چه شاخه گل پر برکتی
زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی علیه السلام بودم که کنیزکی بیامد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد.حسن بن علی بدو گفت:«انت حرة لوجه الله» تو در راه خدا آزادی! من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟ در پاسخ فرمود: هکذا ادبنا الله تعالی اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها» و کان احسن منها اعتاقها[8]اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: «وقتی تحیه ای و تحفه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید» و بهتر از آن آزادی اوست.
گوهری از کرامت کریم اهل بیت
حفظ آبرو و عزت نفس
محمد بن یوسف زرندی، از دانشمندان اهل سنت، در کتاب نظم دررالسمطین روایت کرده که مردی نامه ای به دست امام حسن علیه السلام داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام علیه السلام بدون آنکه نامه را بخواند بدو فرمود:حاجتک مقضیة! حاجتت رواست! شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ می دادی؟ امام علیه السلام پاسخی عجیب و خواندنی داد و فرمود: اخشی ان یسئلنی الله عن ذل مقامه حتی اقرء رقعته[9]بیم آن را دارم که خدای تعالی تا بدین مقدار که من نامه اش را می خوانم از خواری مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد.
تو نیکی می کنی در دجله انداز
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمة و غزالی در کتاب احیاء العلوم و ابن شهر آشوب در مناقب و بستانی در دائرة المعارف خود با مختصر اختلافی از ابو الحسن مدائنی و دیگران روایت کرده اند[10]که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبد الله بن جعفر[11]شوهر حضرت زینب سلام الله علیها به قصد انجام زیارت حج خانه خدا از مدینه حرکت کردند و چون بار و بنه آنها را از پیش برده بودند، دچار گرسنگی و تشنگی شدیدی شدند و در این خلال به خیمه پیرزنی برخوردند و از او نوشیدنی خواستند! پیرزن گفت: آب و نوشیدنی در خیمه نیست، ولی در کنار خیمه گوسفندی است که می توانید از شیر آن گوسفند استفاده کنید، آن را بدوشید و شیرش را بنوشید! آنها رفتند و شیر گوسفند را دوشیده و خوردند، و سپس از او خوراکی خواستند.
زن گفت: جز همین گوسفند مالک چیزی نیستم و چیز دیگری نزد من یافت نمی شود، یکی از شما آن را ذبح کنید تا من برای شما غذایی تهیه کنم؟ در این وقت یکی از آنها برخاست و گوسفند را ذبح کرد و پوستش را کند و آماده طبح نموده و آن زن نیز برخاسته برای ایشان غذایی تهیه کرد و آنها خوردند و لختی بیاسودند تا وقتی که گرمای هوا شکسته شد، برخاسته و آماده رفتن شدند و به آن زن گفتند:یا امة الله نحن نفر من قریش نرید حج بیت الله الحرام فاذا رجعنا سالمین فهلمی الینا لنکافئک علی هذا الصنع الجمیل. ای زن! ما افرادی از قریش هستیم که اراده زیارت حج بیت الله را داریم و چون سالم بازگشتیم، نزد ما بیا تا پاداش این محبت تو را بدهیم! آنها رفتند، و چون شوهر آن زن آمد و جریان را شنید، خشمناک شده و او را سرزنش کرده، گفت:ویحک تذبحین شاتی لاقوام لا تعرفینهم ثم تقولین: نفر من قریش»؟! وای بر تو! گوسفند مرا برای مردمانی که نمی شناسی سر می بری، آنگاه به من می گویی: افرادی از قریش بودند؟ این جریان گذشت و پس از مدتی، فقر و نیاز، آن پیرزن و شوهرش را، ناچار به شهر مدینه کشانید و چون سرمایه و کسب و کاری نداشتند به جمع آوری سرگین و پشگل مشغول شده و از این طریق امرار معاش کرده و زندگی خود را می گذراندند. در یکی از روزها پیرزن عبورش بر در خانه امام حسن علیه السلام افتاد و در حالی که امام علیه السلام بر در خانه بود از آنجا گذشت و چون آن حضرت او را دید شناخت، ولی پیرزن امام را نشناخت. در این وقت امام حسن علیه السلام به غلامش دستور داد به دنبال آن پیرزن برود و او را به نزد وی بیاورد. غلام برفت و او را بازگرداند و امام حسن علیه السلام بدو فرمود: آیا مرا می شناسی؟ گفت: نه! فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم! پیرزن گفت: پدر و مادرم بقربانت! امام حسن علیه السلام دستور داد هزار گوسفند برای او خریداری کردند و با هزار دینار پول همه را به او داد، و به دنبال آن نیز وی را به نزد برادرش حسین علیه السلام فرستاد. امام حسین علیه السلام از آن زن پرسید: برادرم حسن چه مقدار به تو داد؟ عرض کرد: هزار گوسفند و هزار دینار! امام حسین علیه السلام نیز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پیرزن دادند، و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبد الله بن جعفر فرستاد، و عبد الله از آن پیرزن پرسید: حسن و حسین علیهما السلام چقدر به تو دادند؟ پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار! عبد الله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار به او دادند! ... .
انفاق و بخشش آرد و کشمش
و در کشف الغمه اربلی آمده که گوید :این قصه در کتاب ها و داستان های ائمه اطهار علیهم السلام مشهور است، و در روایت دیگری که از طریقی دیگر نقل شده اینگونه است که مرد دیگری نیز به همراه آنان بود و آن زن در آغاز نزد عبد الله بن جعفر رفت و عبد الله بدو گفت: ابدئی بسیدی الحسن و الحسین به آقایان من حسن و حسین آغاز کن!)و چون به نزد امام حسن علیه السلام رفت آن حضرت یک صد شتر به او داد و امام حسین علیه السلام نیز یک هزار گوسفند به او عنایت فرمود و چون به نزد عبد الله بن جعفر بازگشت و داستان خود را باز گفت، عبد الله بدو گفت: دو سرور من کار شتر و گوسفند را انجام دادند(و خیال مرا از این بابت آسوده کردند) و سپس دستور داد هزار دینار به او پرداخت کردند...! در اینجا پیرزن به نزد آن مردی که از مردم مدینه بود و در آن سفر همراه آن سه بزرگوار بود رفت، و چون ماجرا را برای آن مرد باز گفت، وی بدان زن گفت: انا لا اجاری اولئک الاجواد فی مدی، و لا ابلغ عشر عشیرهم فی الندی، و لکن اعطیک شیئا من دقیق و زبیب...من هرگز به پای این سخاوتمندان بی بدل در جود نمی رسم و به یک دهم آنها نیز در بخشش نخواهم رسید، ولی مختصری آرد و کشمش به تو می دهم! و به دنبال این ماجرا آن پیرزن آنها را گرفت و به دیار خود بازگشت.[12]
یا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ
ما پیروان مکتب اهل بیت ندا می دهیم! «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ».[13]
آری! کریم اهل بیت، نه تنها وجود نازنینش «کریم» است بلکه کلها نور واحد، و خاندان اهل بیت علیهم السلام «کریمند» و سخاوت و بخشندگیشان منبع نورانیت و انسانیت است چه، انسان های کاملی هستند که برای هدایت امت و پیروانشان به اسوه بودن و الگو بودن مامور هستند.
و اینک!
و اینک! ما مدعیان پپروی از مکتب پر افتخارشان، در مقام عمل نیز باید اثبات کنیم و با سوال از خود، آیا ما پیرو واقعی هستیم؟ آیا کریم و سخاوت مندیم؟! آیا بخششی داریم؟ اگر می بخشیم بدون منت است؟ آیا شادی خود را با مستحقان و فقرا تقسیم می کنیم؟
امید آنکه که در قیامت و صحرای حشر و حساب و کتاب، در سفره حضرتشان میهمان باشیم و کریم اهل بیت، امام حسن علیه السلام شادی بخش دلهامان باشند.
امین یا رب العالمین
پی نوشت ها:
[1] زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ص ۲۶۸.
[2] قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص ۴۱۷ ـ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، چاپ دوّم، ۱۳۷۴، ص ۹۰.
[3] مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، ص ۲۴۱.
[4] قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص ۴۱۸.
[5] قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن علیه السّلام، ترجمه فخر الدین حجازی، ص۱۳۵.
[6] نقل از کنز المدفون سیوطی،(چاپ بولاق)، ص 234 و نور الابصار شبلنجی، ص .111
[7] المحاسن و المساوی، ص. 55
[8] ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص. 149
[9] همان، ص141.
[10] مجلسی، بحارالانوار، ج 43، صص 348-341و حیاة الامام الحسن (ع)، ج 1، صص 321-319.
[11] عبد الله بن جعفر ابن ابیطالب یکی از سخاوتمندان معروف عرب و از اشراف قریش محسوب می شد.
[12] مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص. 349
[13] یوسف/88