تو از آتش به جنت می رسی
برچسپ ها: پلاسکو ، افسانه ، حنت ، آتشین
سروده های قاسم صرافان، مهدی جهاندار، افشین علاء و جمعی از شاعران کشور درباره جان فشانی قهرمانان آتش نشان
با گذشت پنج روز از حادثه دلخراش پلاسکو، جستجو برای یافتن پیکر مطهر آتش نشانان شهید و مردم در زیر آوار ساختمان همچنان ادامه دارد. در این میان شاعران و نویسندگان نیز با سروده ها و دل نوشته های خود سعی دارند تسکینی باشند بر این غم و اندوه بی پایان.
همدردی قاسم صرافان شاعر آیینی کشورمان با آتش نشان ها
در آتش سوختی و ساختی افسانهای دیگر
میان شعلهای دیگر، شدی پروانهای دیگر
«بسوزیم و بسازیم»، این قرارِ قصه بود، اما
تو میسوزی و میسازند خانها، خانهای دیگر
دوباره اشک میباریم و میآید به گوش از دور
صدای جغدها این بار از ویرانهای دیگر
سخنها، نوشداروهای بعد از مرگ سهرابند
بیاید کاش تدبیری کُند، فرزانهای دیگر
اگر دیدی، به عاقلها بگو که چارهای باید
که در این چاه، سنگ انداخته، دیوانهای دیگر
من از بیگانگان نالیدهام اما بگو این زخم،
از آنِ آشنایی بود یا بیگانهای دیگر؟
کبوتر سوخت، شاید تا رسد سودی به صیادی
که اینجا دامِ دیگر پهن کرد و دانهای دیگر
کمی ای کاش انسانتر شویم، ای کاش برخیزیم
از این آوارها، با غیرت مردانهای دیگر
من امشب معنیت را ای پدر! احساس کردم که
نمییابم برای اشکهایم شانهای، دیگر
شهیدی؛ شعلهها این را شهادت دادهاند، ای مرد!
تو از آتش به جنت میرسی، ... پروانهای، دیگر
غزلی زیبا از مهدی جهاندار برای آتش نشانان قهرمان
درختان در آتش، خیابان در آتش
خبر ترسناک است: میدان در آتش
خبر تلخ و سنگین، خبر سرد و غمگین
قدیمیترین برج تهران در آتش
عجب روزگاریست، انسان هراسان
عجب روزگاریست، انسان در آتش
عجب روزگاری، عجب شام تاری
مسلمان در آوار و سلمان در آتش
چه رسم بدی، کاسبان در تماشا
دلیران و آتشنشانان در آتش
کسی از شهیدان سراغی بگیرد
همانان که رفتند خندان در آتش
سیاووش و پروانه، ققنوس و ساقی
از این دست مستان فراوان در آتش
چه شد عشقبازی، چه شد تکنوازی
خرابات ویران، نیستان در آتش
چه طوفان بیرحم و سوزان و سختی
الهی بسوزد زمستان در آتش
خدایا برای تو کاری ندارد
گلستان به پا کن، گلستان در آتش
واکنش ابوذر افشنگ به حادثه تلخ شهادت آتش نشانان در ساختمان پلاسکو
پلاسکو گیج آتش گیج آوار
و تو در شعله هایش بی نشانی
فرو می ریزد آوار از تن تو
و تو تا آخر یک آتشنشانی
پلاسکو گیج آتش گیج آوار
و تو باران ترین بی ادعایی
بگو آخر میان شعله و دود
تو ای باران خوبیها کجایی
تو در طغیان دود و خون و آهن
و تهرانی که پشتش بی تو خم شد
تمام آسمانش ابر دارد
نصیب آسمان یک باره غم شد
تو رفتی بی نشان و بی رسیدن
به یاد تو هزاران شمع رویید
تمام کوچه های گیج تهران
به یاد تو سیاه گریه پوشید
افشین علاء هم سروده دیگری را به آتش نشانان سوخته بال تقدیم کرده است
"امتحان در آتش"
با زنان نوحه خوان امشب زبان باید گرفت
با یتیمان ، کنج عزلت آشیان باید گرفت
چشم کافی نیست باید چشمه ها جوشد ز خاک
اشک کافی نیست ، ابر از آسمان باید گرفت
کوفتن بر چهره کافی نیست رخ باید شکافت
سرخی رخساره ها ، از ارغوان باید گرفت
تا کفن دوزیم بر بالای خوبان جامه ای
از پر طاووس در هندوستان باید گرفت
در پی پروانه گشتن کار هر فرزانه نیست
راه دشوار است از آتش، نشان باید گرفت
نیست ابراهیمیان را وحشتی از منجنیق
پس پی آن دوستان در بوستان باید گرفت
جز پر و خاکستر از عاشق چه می ماند به جا؟
از سیاووشان در آتش ، امتحان باید گرفت
احمدرضا قدیریان
ای داغ، نمیتوان کفن پوشت کرد
ای عشق، نمیتوان فراموشت کرد
افسوس، شرارهای که تهران افروخت
افتاد به جان تو و خاموشت کرد
پونه نیکوی شعری را در وصف آتشنشانهای شجاع سروده و در ابتدای آن آورده: «تقدیم به پروانه هایی که در آتش گل کاشتند»
توی پیله لحظه ها تاریکه
واسه بال و پر زدن دلتنگم
حالا وقت دل به دریا زدنه
من تا آخرین نفس می جنگم
شعله می سوزونه بال و پرم و
دارم از پیله ی تن رها می شم
توی قلب شعله ها گل می کارم
من با پروانگی آشنا می شم
روشنی مهمون چشامه، نگو
نگو من تو نقطه ای تاریکم
نفسای آخرم رو می کشم
من به پروانه شدن نزدیکم
واسه زنده بودن هم وطنم
دل به شعله، دل به دریا می زنم
چی ازم مونده بجز خاکستر
که اونم هدیه به خاک میهنم
منابع:
فارس
صفحات شخصی شاعران در فضای مجازی