قبله حاجات ری
سیدعلی اصغر موسوی
هوای بهاریِ «ری» در نهایت لطافت، بر مقدم گل ها بوسه می زند و فرشته های شکوفه پوش، دامن دامن گل بر حجله بهار می افشانند.
ری، عروس شهرهای ایران، قصر بهارانه ز یبایی ها، منظر پاک تماشا و بارگاه شور و عشق و مناجات، امروز جشن کبریایی «سیّدی» از فزندان «امام مجتبی علیه السلام » را برپا می کند که عطر «زهرا»یی اش، در نهایت غربت، تمام پروانگان را به زیارت خوانده است!
سیّدی از تبار عشق و ایمان، نور و صداقت و مهر و عطوفت.
سیدی از سلاله پاکان، که عطر بهشت از آستانش به مشام می رسد ودل های عاشق را به زیارت کربلا می برد! سیدی از قبیله کرامت، که آستان کبریایی اش مثل «بقیع»، درمان تمام دردهای غریبی است؛ چشم نواز است و دل های غریب را به غربت آستان امام مجتبی علیه السلام پیوند می زند.
سیدی که صدای مناجاتش، هنوز از «سِکّة الموالی» می آید و یاران ولایت را نسل به نسل، محو کرامت های خود کرده است!
سیدی که نام، مرام و احترامش غیر قابل وصف است و شکوه مقامش در میان اولیاءاللّه نشانه عظمت اوست! عظمتی که حتی امامان بزرگوار تشیع آن را ستوده اند .
ألسلام علیکَ اَیُهَا السَّیدِ الزَّکیُ و الطّاهِرُ الصَفّی!
السلام علیک یَابنَ السّادَة الْاَطْهار!
السلامُ عَلَی الْعَبدِالصّالِح الْمطیعُ للّه رَبِ العالَمین و لِرَسولِهِ و لِاَمیرِ المؤمنین!
درود خداوند بر تو و نیاکان پاک تو باد.
مولاجان! دل های دردمند خود را به آستانت دخیل می بندیم و هرگاه رو به قبله می کنیم، سلام و درود نگاهمان را نذر گلدسته های آسمانی تو می کنیم.
مولا جان!:
یک نگهْ نظّاره ات، سرجوشِ صد میخانه می | یک تبسّم کردنت، آغوش صد گلزار گل |
انگار قسمت ازلی «ری»، این شهر کهن و باستانی، این شهر زیبا و سرسبز بود که وجود مبارک حضرتت را میزبانی کند، تا شیعه، عطر مدینه و بقیع را از آستان کبریایی تو استشمام کند.
در سالروز میلادت، مولاجان! یا ابالقاسم! در قنوت اشک هامان تو را می خوانیم: «یا سَیّدی وابْنَ سَیّدی! اِشْفَعْ لی فی الْجَنَّةِ، فَاِنَّ لَکَ عِنْدَاللّهِ شأنا مِنَ الشَأنِ؛
مولاجان، ما را با نگاه شفاعت بنواز، که سخت نیازمند کراماتِ توایم!