مدارا و مهربانی جا دارد!!

برچسپ ها: مهربانی ، مدارا

Print Friendly and PDF

تا حالا دقت کرده اید که در گفتگو ها و بحث هایی که با دیگران بر سر موضوعات مختلف داریم، در اکثر مواقع  نتیجه ای جز دعوا و کشمکش و دلخوری پیش نمی آید. این در حالی است که در قرآن به آیات مختلفی در مورد بحث و گفتگو در کنار تحمل و مدارا بر می خوریم.

 

دوستی و مهربانی

قرآن به عنوان پیام و ابلاغ الهی به پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) نازل گشته بر اساس منطق و گفتگو. دین اسلام که بر محوریت قرآن کریم شکل گرفته است، در سرزمینی نازل گشت که عقب افتاده و فاقد غنای علمی و فرهنگی بود. اما در مدت زمان نه چندان طولانی نه در شبه جزیره بلکه در اطراف و اکناف آن به سرعت گسترش یافت. پس قطعی است که این کتاب مقدس دارای معیار گفتگوی مخصوص به خود است. 

به واقع اگر به مبنای اکثر گفتگوها توجه کنیم می بینیم که اساس اکثر آنهاهوای نفسانیو خودخواهی ها و تکبرها و رذایل شیطانی است؛ در اکثر این گفتگوها ما آدم ها نیت و سعیمان بر این است که خودمان را بالا بکشیم و دیگران را با حرف هایمان، خواسته یا ناخواسته ناراحت کنیم. به همین دلیل اکثر آن ها به درگیری و نزاع تبدیل می ‌شود. وقتی ابتدای گفتگو با نیت غیر الهی شروع می شود نتیجه آن هم نمی تواند امیدوار کننده باشد. چنین افرادی توانایی شنیدن سخن دیگران و پذیرش حقیقت را ندارند؛ زیرا نفس بر آنها حاکم است.

گفتگوی اخلاق محور، ضامن  رعایت ادب واحترام به دیگری و نتیجه آن ایجاد محبت و برادری بین آنها و گفتگوی صمیمانه و مانع اختلافات خانمان سوز است. بررسی آیات نشان می دهد که قرآن کریم اهتمام جدی به مدارا در گفتگو دارد.

اصول و روش گفتگو در قرآن

1- جدال احسن

 مجادله به معنی بحث و استدلال کردن است. در قرآن به پیامبر دستور داده شده که با بهترین نحو گفتگو، با حکمت و موعظه حسنه و نیکوترین حالت دعوت به حق کند، پاسخ دادن و دفع کردن و قانع کردن هم باید چنین باشد: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (نحل، 125)؛ ‏«(ای پیغمبر!) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ایشان به شیوه هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن‌؛ چرا که (بر تو تبلیغ رسالت الهی است با سخنان حکیمانه و مستدلاّنه و آگاهانه، و به گونه بس زیبا و گیرا و پیدا، و بر ما هدایت و ضلال و حساب و کتاب و سزا و جزا است). بی‌ گمان پروردگارت آگاه‌ تر (از همگان) به حال کسانی است که از راه او منحرف و گمراه می‌ شوند و یا این که رهنمود و راهیاب می ‌گردند.»

برای فهمیدن دیدگاه و طرز فکر دیگران ابتدا باید به طور کامل آنها را شنید، بعد می توان دانست که نظر آنها چیست، درست یا غلط است. باید آمادگی شنیدن سخنان مختلف را داشت و از میان بیانات مختلف سخن درست را انتخاب کرد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر، 17 و 18)؛ «بشارت باد بر آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا می ‌دهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی می‌ کنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند.»

بعضی از موعظه ها حسنه نیستند و بعضی از جدال ها حسن و بعضی دیگر احسن و بعضی دیگر اصلاً حسن ندارند وگرنه خداوند موعظه را مقید به حسن و جدال را مقید به احسن نمی کرد. واعظ باید به آنچه وعظ می کند خود متعظ باشد و در وعظ خود حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد و اگر از راه جدال دعوت می کند باید از هر سخنی که خصم را بر دعوتش تهییج می کند و او را به عناد وا داشته و بر غضبش بیفزاید بپرهیزد و نیز از بی عفتی  پرهیز کند. (طباطبایی، ش 1385، ج 12، صص 534- 536)

2- حق مداری و راست جویی

در قرآن به  رعایت قسط و عدل و ظلم نکردن بارها اشاره شده است، رعایت قسط و عدل در گفتگو همان حق طلبی و جستجوی حقیقت است و اهل کفر کسانی معرفی می شوند که به وسیله باطل می خواهند حق را بپوشانند: «وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آَیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا» (کهف، 56)؛ «همواره کافران بیهوده به جدال می ‌پردازند تا با جدال حق را (از میدان به در کنند و آن را) از میان ببرند. آنان آیات (قرآنی) مرا و چیزی را که از آن بیم داده شده ‌اند (که مکافات دنیوی و اخروی است، به باد) استهزا می‌ گیرند.» 

3- پرهیز از ظن و گمان

بحث منطقی و علمی نمی تواند بر مبنای ظن وگمان و حدس انجام شود. از مقدمات درست می توان به نتیجه درست رسید. نباید در بحث علمی به اموری تکیه کرد که قطعی نیست و در مورد درستی آنها شک وجود دارد. نسبت ناصحیح در امور مشکوک خود نوعی بهتان و افترا محسوب می شود؛ زیرا حقیقت آن اثبات نشده است و قضاوت براساس آن اشتباه است. هر خبر و سخن و مطلبی را نمی توان پذیرفت باید قبل از آن تحقیق کرد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ» (حجرات، 6)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و بعد از آنچه کرده اید پشیمان شوید»؛ برخی از امور ظنی گناه محسوب می شوند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات، 12)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها پرهیز کنید که پاره ای از گمان ها گناه است.» 

4- شجاعت

شجاعت چه در پذیرش حقیقت و چه در بیان آن لازم است. در راه حق باید فقط از خدا ترسید نه از غیر او: «فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً» (نساء، 77)؛ «گروهی از آنان از مردم ترسیدند مانند ترسی از خدا یا ترسی سخت تر»؛ و نباید از ملامت ها ترسید: «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ» (مائده، 54)؛ «و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند. این فضل خداست، آن را به هرکس بخواهد می دهد»؛ «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا»‏ (احزاب، 39)؛ «(پیغمبران پیشین، یعنی آن) کسانی که (برنامه‌ ها و) رسالت های خدا را (به مردم) می ‌رساندند، و از او می ‌ترسیدند و از کسی جز خدا نمی ‌ترسیدند، و همین بس که خدا حسابگر (زحمات و پاداش دهنده اعمال آنان) باشد.»

5- استماع سخن 

برای فهمیدن دیدگاه و طرز فکر دیگران ابتدا باید به طور کامل آنها را شنید، بعد می توان دانست که نظر آنها چیست، درست یا غلط است. باید آمادگی شنیدن سخنان مختلف را داشت و از میان بیانات مختلف سخن درست را انتخاب کرد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر، 17 و 18)؛ «بشارت باد بر آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا می ‌دهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی می‌ کنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند.»

بعضی از موعظه‌ ها حسنه نیستند و بعضی از جدال ها حسن و بعضی دیگر احسن و بعضی دیگر اصلاً حسن ندارند وگرنه خداوند موعظه را مقید به حسن و جدال را مقید به احسن نمی کرد. واعظ باید به آنچه وعظ می کند خود متعظ باشد و در وعظ خود حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد و اگر از راه جدال دعوت می کند باید از هر سخنی که خصم را بر دعوتش تهییج می کند و او را به عناد وا داشته و بر غضبش بیفزاید بپرهیزد و نیز از بی عفتی پرهیز کند.

مدارا و مهربانی به‌ جا در دوستی‎ ها

حضرت علی (علیه السلام) در فراز سی و هشتم از نامه خود به امام حسن ‌مجتبی (علیه السلام) در رابطه با « مدارا و مهربانی به‌ جا در دوستی‎ ها» هشدار می‎ دهد که مبادا این نرمش‌ ها و مدارا ها را در غیر جایگاه خود، انجام دهی یا نسبت به نا اهل، چنین کنی، زیرا این حُسن نیت و کردار بسیار نیکو، در غیر محل خود، سبب سوء استفاده ‌های گسترده می ‎شود و افراد، گناهکار و مجرم، در انجام دادن خطاهای خود، تشویق می‎ شوند.

نیکی ‎های مکرر در برابر افرادی‌ که شرور و نااهل هستند چه ‌بسا سبب اشتباهشان می ‎شود و از سر نادانی می ‎پندارند که کار خوبی انجام داده ‌اند یا وظیفه دوستم این است که یک‌ سره با من مهربان باشد کما اینکه: «خوبی چون از حد گذشت نادان خیال بد می ‎کند.»

امام در این کلام خود اشاره به افراد نا اهل لجوج و کینه ‌توز و بد ذات دارد که مهربانی و نرمش و مدارای فراوان و بی جا در برابر آن‌ ها سبب جرئت و جسارتشان می‎ شود.


منابع:

 

همزیستی مدارا و گفتگو در قرآن؛ فصلنامه علمی تخصصی حبل المتین، پاییز 1391

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

امیر مهربانی

کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.

میراث مهربانی و مدارا

وقتی در دوازدهم سپتامبر 2006 (21 شهریور 85)، پاپ بندیکت شانزدهم، اسلام را دین انتقاد کنندگان از او، اسلام شناسان غربی بودند که رسانه های غرب را برای دفاع از رهبر کاتولیک های جهان، نا امید کردند، محمّد را «پیامبر رحمت» و اسلام را «دین صلح» نامیدند1 و چشم چهانیان را بر عباراتی از انجیل گشودند که مسیح(ع) می گوید: «من به شمشیر مبعوث شده ام و نه به صلح»2 و «هر که شمشیر ندارد، ردای خویش را بفروشد و شمشیر بخرد»!